کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو




 



مهارت تفکر خلاق

خلاقیت یکی از مفاهیمی است که اغلب مترادف با اصطلاحاتی نظیر تخیل، اکتشافات، اختراع، حل مساله، ابداع و نوع آوری در نظر گرفته می شود .خلاقیت توانایی حل مسائلی است که فرد قبلاً روش حل آن را نیاموخته است. در واقع نتیجه یک کار کار با ارزش که در یک زمان خاص مقیثد و رضایت بخش باشد را خلاقیت محسوب می کنند. علاوه بر تازگی، تناسب و ارزشمندی و اکتشافی بودن نیز ملاک خلاقیت است.

سازمان بهداشت جهانی (2006) مهارت تفکر خلاق را این جنین تعریف کرده است:

توانایی تفکر خلاق، یک مهارت سازنده و پایه برای نیل به سایر مهارتهای مرتبط با سبک اندیشیدن است در این مهارت افراد یاد می گیرند که به شیوه های متفاوت بیندیشند و از تجربه های متعارف و معمولی خویش فرا روند و تبیین ها یا راه حل هایی را خلق نمایند که خاص و ویژه خودشان است. (فتحی، 1386).

 

2-30 اهمیت خلاقیت در زندگی زناشویی

تا به حال به این مساله فکر کرده اید که چطور زندگی زناشویی ممکن است به حالت سستی، تکراری و رخوت درآید ؟ چه اتفاقی می افتد که در دوران نامزدی و اوایل ازدواج زن و مزد برای بودن در کنار یکدیگر لحظه شماری می کردند، هرچیزی برای آنها جالب بود و … اما حالا این جذابیت از بین رفته است، این حس خوش در کنار هم بودن جای خود را به بی تفاوتی داده است. آنچه این بین کاملاً مشخص است این است که چنین افرادی برای تازه نگه داشتن عشق و رابطه شان تلاشی نمی کنند. تصور می کنند نیازی به این کارها نیست و همه چیز خود به خود و به خوبی پیش خواهد رفت ! برای رفع این مشکل، زوجین باید دائماً دنبال فراگیری و خلق مسائل تازه و جذاب باشند. ( فتحی ،1386).

 

2-31 مهارت حل مساله

در مدل نظری حل مساله اجتماعی، مهارت حل در برگیرنده کاربرد چهار مؤلفه است که برای افزایش احتمال یافتن بهترین یا مؤثر ترین راه حل برای یک مشکل ویژه طراحی شده اند، این چهار مهارت عبارتند از: 1- تالیف و تنظیم مساله 2- تولید راه حل های گوناگون و متناوب 3- تصمیم گیری 4- به کار بردن راه حل و اثبات آن .

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

این چهار مهارت ممکن است به عنوان تکالیف ویژه در راستای هدف نگریسته شوند که فرد را در حل موفقیت آمیز مساله ویژه یاری می رسانند. در بطن زندگی واقعی، حل مساله معمولاً با یک مشکل شروع می شود که دشوار تعریف می شود ( مثل علایم گنگ، مبهم یا نامربوط ،اطلاعات تعریف نشده یا غیر دقیق، اهداف نا آشکار ) .

از این رو اهداف تعریف و تنظیم مساله عبارتند از :

1 - جمع آوری اطلاعات واقعی و مربوط در مورد مساله یا مشکل تا آنجا که ممکن است 2 - آشکار سازی ماهیت مساله 3 - انتخاب اهداف واقع گرایانه حل مساله 4 - ارزیابی دوباره اهمیت مساله برای بهزیستی فردی یا اجتماعی.

این مهارتهای مهم حل مساله، توانایی تشخیص و اصلاح باورهای غیر منطقی و دیگر اغراقات شناختی می باشد که اغلب به این مشکلات و مسایل دشوار کمک می کنند (دی زوریلا و نزو، 2001 ) کاربرد (( راه حل های متناوب ))در دسترس قرار دادن بسیاری از راه حلهای دیگر است که ممکن است احتمال بدست آوردن بهترین جواب را افزایش می دهد. بر اساس نظریه (آزبورن، 1963 به نقل از دی زوریلا و نزو، 2001 ) هر اندازه راه حل های متناوب تولید شوند، ایده های با کیفیت مطلوبتر در دسترس خواهد بود .

سومین هدف مهارت حل مساله ((تصمیم گیری )) و ارزیابی ( مقایسه و قضات ) راه حل های نتناوب در دسترس و انتخاب بهترین و بهترینها برای بکار بردن در موقعیت مشکل زا است .

مدل تصمیم گیری حاضر مبتنی بر نظریه بیچو میچل ( 1978،  دی زوریلا و نزو، 2001 ) است که در آن انتخاب رفتار مبتنی بر تحلیل های هزینه – فایده منطقی است .

کارکرد های چهارمین مهارت حل مساله ((به کار بری راه حل و اثبات آن)) سنجش نتیجه راه حل و اثبات مؤثر بودن راهبرد، راه حل انتخاب شده در موقعیت مشکل زای جهان واقعی است .

این تکلیف در برگیرنده چهار مرحله است :

1 – کارکرد رفتار راه حل  2 – بازبینی پیامد ها یا اثرات راه حل بر شخص و محیط 3 – خود ارزیابی (مقایسه پیامد واقعی یا پیامد مورد انتظار و پیش بینی شده ) و4 -رضایت مندی از پیامد راه حل .

 

الف: خود تقویتی اگر مساله حل شد و ب: تقلای دوباره در جهت آن، اگر مساله هنوز باقی است ( مثل رجعت به فرایند حل مساله در یک کوشش برای یافتن یک راه حل بهتر ) .

سبک مناسب بودن راه حل مساله منطقی که بعد سازنده ای در کاربرد منطقی، سنجیده، منظم و کار آمد مهارته و تکنیک های حل موثر و سازگارانه مساله است، شامل تعریف مساله و فرمول بندی مساله، تولید راه حلهای متناسب کلی تصمیم گیری و جایگزینی و اثبات راه حل می باشد .

در مقابل، سبک بی دقت تکانشی یک بعد مختل است که با تلاش های فعال برای به کار بردن راهبرد ها و تکنیک های حل مساله مشخص می شود، اما این تلاش ها تمایل به تکانشی، بی دقتی و نا کامل بودن دارند. سرانجام سبک اجتنابی نیز یک بعد مختل است که با انفعال ( انتظار برای اینکه مسایل خود به خود حل شوند ) و وابستگی ( تلاش برای انتقال مسئولیت به دیگران برای حل مسایل ) مشخص می شود.( الیوت و همکاران ،1999 ) .

شواهد بسیار نزدیکی در حمایت از این فرضیه وجود دارد که ارزیابی های حل مساله اجتماعی یا فهرستی از آشفتگی های روانی مربوط شده است که شامل افسردگی و اظطراب، استرس و سازگاری می باشد و هچنین با پیامدهای سلامت رفتاری از قبیل شکایت و علایم سلامتی مربوط می باشد(بیکرو همکاران،2002).

تصویر مرتبط با افسردگی در روانشناسی Psychological depression

بعلاوه حل کننده های مساله با خود ارزیابی های مؤثر و غیر مؤثر در متغییر هایی چون انتظارات کنترل، خود پنداری ( هپنر و همکاران، 1983 ) و باورهای غیر منطقی با هم متفاوتند، بطوریکه مساله و خود ارزیابی مؤثر با سبک های تصمیم گیری منطقی و استفاده از راهبرد های مقابله ای متمرکز بر مساله رابطه درد. (الیوت ،کارترند، رس ، 1991 )

Azborn

.Bich

Michel

Rational problem solving

Problem definition formulation

Generation of alternative solation

.Impalsivity – carelessness style

Elliot

Baker

Elliot Chartrand&Ross

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:57:00 ب.ظ ]




عوامل تاثیر گذار در حل مساله اجتماعی

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

از جمله عوامل تاثیر گذار: عوامل ژنتیکی، صفت و ویژگی های شخصیتی، نوع عاطفه، امید، کمال گرایی، جنسیت، نژاد و زمینه اجتماعی است .که در زیر به آنها پرداخته خواهد شد. که در زیر به آنها پرداخته خواهد شد (دی زوریلاونزو، 2004) .

2-32-1  عوامل ژنتیکی:

امروز هیچ تحقیقی نیست که مستقیماً نقش عوامل ژنتیکی را در حل مساله اجتماعی مورد تحقیق قرار داده باشد، اگرچه مطالعات دوقلوها در مورد سازه های مرتبط نشان می دهد که حل مساله اجتماعی می تواند زیر بنای ژنتیکی داشته باشد. محیط بین فردی اولیه با پیش زمینه های ژنتیکی برای بنیان گذاری چهار چوبی به منظور قابلیت های حل مساله اجتماعی، تعادل می کنند (گاوین، 2001.دیزوریلا،2004)

2-32-2 ویژگی های شخصیتی :

به منظور می رسد تفاوت های فردی پایدار در شخصیت بر حل مساله اجتماعی تاثیر گذار است. نقشهای بالقوه تعدیل کنند. پنج عامل شخصیتی، عاطفه مثبت و عاطفه منفی، خوش بینی و بدبینی، امید و کمال گرایی،درون بافت حل مساله اجتماعی مورد تحقیق قرارگرفته اند(چانگ، دی زوریلا و سانا ،2004).

2-32-3 عاطفه :

چانگ و دی زوریلا (2004) به این نتیجه رسیدند که اگرچه جهت گیری ومثبت و منفی به مساله، سازه های مرتبطی هستند ولی دو سازه جداگانه محسوب می شوند. عاطفه مثبت ممکن است حل مساله اجتماعی را تعدیل کند در حالیکه حالات عاطفی ممکن است بین نمونه های خاص حل مساله وارد شود و تغییرات بلند مدتی را در توانایی های حل مساله اجتماعی موجب می شود (آیس ، 2000، به نقل از چانگ دی زوریلا و سانا،2004) .

2-32-4 خوش بینی – بدبینی:

پژوهش ها نشان می دهد که جدا از عاطفه، خوش بینی و بدبینی، حل مساله اجتماعی را تعدیل می کند. دی زوریلا و چانگ دریافتند که مستقل از عاطفه، دانشجویان خوش بین، جهت گیری مساله بیشتری داشتند و دانشجویان بدبین جهت گیری منفی مساله بیشتری داشتند .شواهدی وجود دارد که در مقایسه با بدبینی ها، افراد خوش بین بهتر قادر هستند تا باورها و رفتارشان را با توجه به واقعیت تعدیل کنند (آپسین وال و همکاران 2001، چانگ، دی زوریلا و سانا، 2004) .

2-32-5 امید :

پژوهشها اثرات مثبت امیدواری در ارتقاء بهزیستی جسمانی و روانشناختی رامورد آزمون قرارداده­اند.دو بعد متقابل پویایی و خط سیر، سازه امید را متوقف می کند. پویایی به تصمیم در راستای هدف اشاره دارد در حالیکه خط سیر به توانایی ادراک شده برای تولید گزینه های موفقیت آمیز برای اکتساب هدف گفته می شود .

چانگ (1991)، گزارش می کند که دانشجو یا به امید امیدواری بالا در مقایسه با دانشجویان با امیدواری پایین، جهت گیری مثبت مساله بیشتر و جهت گیری منفی مساله کمتری را گزارش می کنند. دانشجویان با امیدواری بالا از حل مساله منطقی نیست به راهبرد اجتنبابی بیشتر استفاده می کنند .

2-32-6 کمال گرایی :

کمال گرایی به عنوان یک سازه چند بعدی تعریف می شود که لازمه آن داشتن استانداردهای بالای شخصی بیش از حد و نگرانی هایی در مورد مواجهه با انتظارات اجتماعی، شک کردن در مورد قابلیت های شخصی برای مواجهه با انتظارات و استاندارد ها و خود انتقادی فوق العاده می باشد

چانگ (2005) شواهدی را یافت که کمال گرایی، در یک نمونه دانشجویان دانشگاه، حل مساله اجتماعی را تعدیل می کند. به ویژه مشکوک بودن در مورد کارها ی شخصی باجهت گیری منفی مساله واستفاده از راه حلهای غیرمنطقی از طریق مولفه انتظار اجتماعی کمال گرایی مورد پیش بینی قرار گرفت.جهت گیری مثبت مساله پایین دانشجویان وتمایل خودسنجی حل مساله منطقی پیش بینی کننده کمال گرایی افراطی است

Chang ,Dzurilla&Sanna

Aies

Apsinwal

Cheung

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:57:00 ب.ظ ]




تعریف ازدواج

تشکیل خانواده و ازدواج واقعه اجتماعی مهمی است که پایندگی گروه ها و زندگی نسل های متوالی به آن بستگی دارد. ازدواج ارتباطی است که دارای تمامیت بی نظیر و گسترده ای می باشد، ارتباطی که دارای ابعاد زیستی، عاطفی، روانی، اقتصادی و اجتماعی است. به عبارت دیگر همزیستی زوجین در درون خانواده، موجب چنان ارتباط عمیق و همه جانبه ای می شود که بی هیچ شک و شبهه ای قابل مقایسه با هیچ یک از دیگر ارتباطات انسان نمی باشد، به نحوی که قرار داد ناشی از آن دارای نوعی تقدس شده است. بطور کلی ازدواج را می توان عملی دانست که موجب پیوند دو جنس مخالف بر پایه روابط پایای جنس می شود و با انعقاد قراردادی اجتماعی مشروعیت پیدا می کند .بی تردید یکی از مهمترین تصمیم هایی که در طول زندگی خود می گیریم، انتخاب شریک زندگی است. ازدواج به عنوان مهمترین و عالی ترین رسم اجتماعی برای دست یابی به نیازهای عاطفی و امنیتی افراد بزرگسال و به عنوان حفظ بقا نسل بشریت از دیر باز همواره مورد تاکید بوده است. ازدواج را می توان یکی از مهمترین تصمیم گیری ها در زندگی هرد فرد دانست و رضایت مندی از ازدواج یکی از اصلی ترین عوامل تعیین کننده ی کیفیت زندگی و سلامت روانی هر فرد می باشد .(هالفورد،1999. ترجمه، تبریزی و همکاران ،1384).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

 

2-37 رضایت زناشویی

رضایت زناشویی پیوندی دوستانه همراه با تفاهم و درک یکدیگر و تعامل منطقی میان نیازهای مادی و معنوی همسران است. رضایت زناشویی بنیادی ترین ستون سلامت روانی در خانواده است که از عامل های گوناگون مانند وضع مالی، سن ازدواج، وضع کاری و … اثر می پذیرد  (سینها و مکرجی ، 1990)

رضایت زناشویی یک حالت روحی است که مزایا و هزینه های ادراک شده فرد را از ازدواج با یک شخص خاص منعکس می کند. هرچه شخص در ازدواج خود با شریک زندگیش احساس کند که هزینه های زیادی پرداخت کرده است، به طور کلی از آن شخص و ازدواج با او رضایت کمتری خواهد داشت. برعکس هرچه بیشتر فکر کند در ازدواج با شریک زندگی خود مزایای بیشتری بدست آورده است از او و زندگی مشترکشان رضایت بیشتری خواهد داشت. ( الیس و همکاران،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375)

تعریف  مختلفی برای رضایت زناشویی وجود دارد که یکی از بهترین تعاریف توسط هاکینز انجام گرفته است وی رضایت زناشویی را این چنین تعریف می کند: احساسات عینی از خشنودی، رضایت و لذت تجربه شده توسط زن یا شوهر زمانی که همه جنبه های ازدواجشان را در نظر می گیرند، رضایت یک متغییر نگرش است وبنابراین یک خصوصیت فردی زن و شوهر محسوب می شود. طبق تعریف فوق، رضایت زناشویی در واقع نگرشی مثبت و لذت بخش است که زن و شوهر از جنبه های مختلف روابط زناشویی دارند.(الیس و همکاران ،1994.ترجمه .صالحی و یزدی،1375 )

 

2-38 چارچوب نظری پژوهش در زمینه رضایت زناشویی

درمورد رضایت زناشویی، محققان این رشته، نظریه های مختلفی دارند، هرکدام از این نظریه ها به ازدواج و زندگی مشترک از یک بعد نگاه می کنند. برخی به دوام ازدواج واینکه تداوم زندگی مشترک در همسران به چه شکل درمی آید، برخی به ازدواج به عنوان یک مدل اقتصادی می نگرند که چناچه پاداش در ازدواج بیشتر از هزینه های آن باشد، رضایت بیشتری در زندگی وجود خواهد داشت. بعضی هم مراحل مختلف یک زندگی  مشترک را از ابتدا تا انتها بررسی می کنند، اینکه زندگی در هر دوره دستخوش چه تغییراتی می گردد، و دسته ای از این نظریه پردازان هم به باورها و عقایدی که زوجین در زندگی مشترک دارند، می پردازند.

عکس مرتبط با اقتصاد

2-38-1 نظریه عقلانی – هیجانی الیس :

نظریه عقلانی هیجانی معتقد است که اختلال زناشویی به طور مستقیم به اعمال طرف دیگر یا به رفتار همسر مربوط نمی شود بلکه بیشتر به خاطر نظر و عقیده ای است که زن و شوهر در این رفتار دارند، بنابراین این نظریه در رابطه، به افراد توجه دارد. یعنی به جای اینکه تنها تعاملات یا تنها سیستمی که زن و شوهر در آن هستند موردنظر باشد این رویکرد افراد را مورد اصلی در اختلال می داند، احساسات و رفتارهای آشفته ای که در روابط وجود دارد صرفاً معلول رفتار غلط یکی از طرفین یا هر دو آنهاست. به عبارت دیگر این نظریه پیوسته به احساسات و  اعمال زن و شوهر توجه دارد اما به طور اخص، به تفکر هر یک از آنها می پردازد. این تفکر است که درحد وسیعی منجر به خشم و دیگر هیجانات و تعاملات آشفته می شود.

Halford

Sinha& Ma

Ellis At Al

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:56:00 ب.ظ ]




نظریات در خصوص بهزیستی روانی

 

   1-3-3-2-2-نظریه ریف

یکی از مهم ترین مدلهایی که بهزیستی روانشناختی را مفهوم سازی و عملیاتی کرده، مدل  ریف و همکاران است. ریف بهزیستی روانشناختی را تلاش فرد برای تحقق توانایی های بالقوه واقعی خود می­داند. این مدل از طریق ادغام نظریه های مختلف رشد فردی عملکرد سازگارانه شکل گرفته و گسترش یافته است (حسینی ،1386). بهزیستی روانشناختی در مدل ریف و همکاران از شش مؤلفه تشکیل شده است:

پایان نامه

1-پذیرش خود :  یکی از مولفه های کلیدی بهزیستی، داشتن نگرش مثبت در مورد خود است البته نه به معنای خودشیفتگی یا عزت نفس خیلی بالا و غیر معمول بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد. بطوری که جانگ ( 1933) و رنز ( 1964 ) تاکید داشتند که آگاهی از کاستیهای خود و نیز پذیرش اشتباهات خویش، یکی از مشخصه های بسیار مهم داشتن شخصیتی کامل و تکامل یافته است. اریکسون ( 1959) بیان داشت که یکی از عوامل یکپارچگی خود، رسیدن به آرامش در عین وجود پیروزیها و شکستها و ناامیدیهای گذشته است. چنین خودپذیری بالایی براساس خودسنجی واقع بینانه، آگاهی از اشتباهات و محدودیتهای خود، و عشق نسبت به خود و دیگران، بنا شده است(نقل از حسینی ،1386).

2-هدف و جهت گیری در زندگی :  توانایی پیدا کردن معنا و جهت گیری در زندگی، و داشتن هدف و دنبال کردن آنها، که تمامی اینها در تقابل با خوشبختی قرار دارند، از وجوه مهم بهزیستی هستند. اولین و روشن ترین نظریه در مورد هدفمند بودن دز زندگی را فرانکل ( 1992) داده است. فرانکل 3 سال بسیار سخت را در اردوگاه نازیها گذراند و در طول این سالها با داشتن اهداف خویش زنده ماند. دید او نسبت به ارتقاء سطح زندگی، اهداف و معنای زندگی آنقدر عمیق بوده که توانسته در سالهای پس از آزادیش، روشی از روان درمانی ( معنا درمانی ) را برای کمک به همنوعانش در یافتن معنایی در زندگی پیدا کند. با بهره گرفتن از این روش افراد می توانند در مقابل سختیها و رنجها پایداری و مقاومت کنند(زنجانی طبسی،1383).

3-رشد شخصی :  یا توان شکوفا ساختن کلیه نیروها و استعدادهای خود. پرورش و بدست آوردن توانایی های جدید که مستلزم روبرو شدن با شرایط سخت و مشکلات می باشد، زیرا روبرویی با این شرایط باعث می شود فرد نیروهای درونی خویش را بجوید و نیز توانایی های جدید بدست آورد. چه زمانی بیشترین احتمال یافتن این نیروها می رود؟ زمانی که فرد تحت فشار است، این استعدادها مکررا” کشف می شوند و قدرت خود در تغییر شرایط را نشان می دهند. خودشکوفایی انسانها در طی چالشها و شرایط نامطلوب، بیانگر توانایی روانی انسان در کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسیاری از مصیبتها و برگشت به حالت طبیعی پس از پشت سر گذاشتن آن و پیشرفت پس از گذر از موانع، می باشد(زنجانی طبسی،1383).

4-تسلط بر محیط :  یکی دیگر از کلیدهای رسیدن به بهزیستی، تحت کنترل داشتن جهان پیرامون است. یعنی هر کسی باید بتواند تا حد زیادی بر زندگی و محیط اطرافش تسلط و احاطه داشته باشد و این کار در گرو این است که فرد محیطش را مطابق خصوصیات و نیازهای فردی خود شکل دهد و بتواند آن را به همان شکل نگه دارد. چنین تسلط و احاطه ای تنها با تلاشها و عملکرد خود فرد، و در متن کار، خانواده و زندگی اجتماعی او بدست می آید. داشتن کنترل در زندگی، چالشی است که انسان تا آخر عمر با آن روبروست. این جنبه از بهزیستی بر این نکته تاکید دارد که، برای ایجاد و حفظ محیط کاری و خانوادگی مطلوب هر شخصی، همواره به نیروی خلاقه او احتیاج است. چنین محیطی است که برای فرد و اطرافیانش بهترینها را به همراه دارد و زمانی که در چنین محیطی قرار داریم، متوجه می شویم که تسلط، قوی ترین نیرو و توانایی انسان است(زنجانی طبسی،1383).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

5-خود مختاری : به این معناست که فرد بتواند بر اساس معیارها و عقاید خویش عمل و زندگی کند، حتی اگر برخلاف عقاید و رسوم پذیرفته شده در جامعه باشد. جانگ ( 1933)، تاکید می کند که یک انسان کاملا” رشد یافته و خودشکوفا، کسی است رها از هرگونه قرارداد اجتماعی و سنن.   به نظر می رسد این وجه از بهزیستی کاملا” مفهوم فضیلت غربی را می رساند که در آن فرد برای رسیدن به خودمختاری و انتخاب سبک زندگی براساس خواسته ها و دیدگاه شخصی و درونی خویش، کاملا” انزواطلب می شود و حتی برخی از ننگها را می پذیرد. بنابراین، فردی که چنین روشی را برای زندگی بر می گزیند، توانایی زندگی در تنهایی و بی کسی را دارد. چنین طرز زندگی هم شجاعت و هم تنهایی را می طلبد(زنجانی طبسی،1383).

6-روابط مثبت با دیگران :  عبارت است از توانایی برقراری روابط نزدیک و صمیمی با دیگران و اشتیاق برای برقراری چنین رابطه ای و نیز عشق ورزیدن به دیگران. این جنبه اجتماعی- ارتباطی بهزیستی، در بر گیرنده بالا و پایین شدنهای روابط و تعاملات اجتماعی و بین فردی است. به این معنا که روابط می تواند از یک رابطه شدیدا” عاشقانه و صمیمی تا روابطی پر از مشکل و ناراحتی در نوسان باشد. تجزیه و تحلیل عمیق تر روابط صمیمانه، یا در حقیقت آمیخته ای از احساسات مثبت و منفی افراد نسبت به یکدیگر، است. چگونگی درهم آمیختن این دو احساس متضاد، چیزی است که ما برای درک بهتر عملکردهای فردی به دنبالش هستیم(زنجانی طبسی،1383).

عکس در مورد عشق ورزی

خلاصه اینکه، عدم وجود حوادث و احساسات نامطلوب نیست که عامل خوشبختی است، بلکه نحوه کنار آمدن با این مسائل ناگوار و چگونگی برخورد با آنهاست که تعیین کننده بهزیستی فرد است.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:56:00 ب.ظ ]




- استرس ادراک شده

امروزه، استرس جزئی از زندگی روزمره و عادی آدمی است. پیشرفت تمدن امروز و صنعتی شدن، افزایش بی رویه جمعیت، دگرگونی روابط اجتماعی، فشارهای جسمی و روانی ناشی از زندگی در شهرهای بزرگ، آلودگی و سر و صدا و تأثیر آن بر رفتار انسان منجر به تشدید استرس شده است.  شهرنشینی دگرگونی های زیادی را در روابط اجتماعی ایجاد کرد ه و سبب فروپاشی بسیاری از سنت های اجتماعی که موجب حمایت و پشتیبانی افراد از یکدیگر می شد، شده است. بر این اساس، ارزیابی فرد از استرس و نحوه برخورد و رویارویی با آن اهمیت بسیاری دارد. معمولاً استرس زمانی مضر خواهد بود که فرد آن را برا ی زندگی خود خطرنا ک و تهدیدکننده تلقی کند و در عین حال منابع مختلف رویارویی با آن را در اختیار نداشته باشد. پژوهش ها نشان داده اند، به کارگیری راهبردهای مقابله ای مؤثر نقش مهمی در کاهش استرس دارد ( نقل از خدایاری فرد و پرند، 1385).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

اصطلاح استرس از زبان انگلیسی گرفته شده و معادل دقیق آن در فارسی کلمه ” فشار ” است، البته معنای وسیع و طیف گسترده آن را نمی رساند( شاملو، 1375) این اصطلاح تقریباً از قرن پانزدهم در زبا ن انگلیسی مورد استفاده قرار گرفت. در این زبان کلمه استرس به معنای فشار یا کشش فیزیکی به کار می رفت. تا قرن هفدهم کاربرد آ ن در حوزه های مهندسی معماری تعمیم یافت و از آ ن پس این کلمه در مفهو م سختی و فلاکت در مورد انسا ن نیز مورد استفاد ه قرار گرفت. به عبارت دیگر، فشار وارد بر فرد جانشین فشار وارد بر شی شده بود. در اوایل قرن بیستم بعضی از پژوهشگران استرس را در ارتباط با اختلالا ت روان تنی مطرح کردند. سپس در سال 1930 سلیه تمایز بین علت اختلالات بدنی و آثار آ ن را مطرح کرد. او علل یا محرک های خارجی را عامل استرس و حالت عدم تعادل بدن را استرس نامید(شفر، 1982).

دانلود پایان نامه

سلیه (1950) تعریف کاملاً نوینی برای استرس ارائه داد. وی با تأکید بر سیستم غدد درون ریز اظهار داشت که در ارگانیسم هر عامل یا محرکی می تواند تغییرات حفاظتی و سازگارکننده ای به وجود آورد. به نظر او هر محرک تنش زا، اگر فشار کافی داشته باشد، ممکن است به ایجاد واکنشی که او آن را سندرم سازگاری کلی نامید، منجر شود.

سلیه به هنگام طرح تاریخی این موضوع چنین می گوید: استرس عبارت است از مجموعه واکنش های غیراختصاصی که تحت تأثیر محرک های گوناگون در ارگانیسم ایجاد می شود. استرس ازنظر ماهیت اختصاصی است، اما منشأ غیراختصاصی دارد. اختصاصی بودن ماهیت آن یعنی اینکه دارای تغییرات کلیشه ای یکسان و ویژه ای است که مهم ترین آنها عبارتند از: واکنش غده قشری فوق کلیوی، کاهش میزان ائوزینوفنل در خون و رشد زخم در دستگاه گوارش. غیراختصاصی بودن آن از این نظر است که استرس براثر محرک های گوناگون به وجود می آید(فایلا[1]،1991).

البته سلیه در ابتدا تصور می کرد که استرس فقط تحت تأثیر عوامل زیان آور، ایجاد می شود، ولی بعدها عنوا ن کرد هرچیز خوشایند و ناخوشایند موجب بروز استرس می شود. استرس و اضطراب دو واکنش طبیعی ارگانیسم در موقعیت های تهدیدکننده اند که بدون آنها بقای نوع انسان به خطر می افتد. استرس عاملی است که انسان را در مواجهه با مسائلی که از آنها شناختی ندارد یا اتفاقاتی که به وضوح ما را مورد تهدید قرار می دهد، آماده می سازد. استرس با تشدید جریان خون موجب افزایش فعالیت می شود و می تواند در دستیابی به اهداف موردنظر مفید واقع شود ولی میزان زیاد یا طولانی مدت آن نه تنها دیگر مفید نیست، بلکه زیانبار است .

اشخاصی که درباره استرس اطلاع کمی دارند، اغلب آن را نوعی نیروی خارجی نیرومند می پندارند که نسبت به آن کنترل اندکی دارند. آنها احساس می کنند در صورت امکان باید از این فشارها ممانعت به عمل آورند، ولی چنانچه برای شخص امکان گریزی وجود نداشته باشد، باید آن را تحمل کند؛ ولی باید ذکر کرد که در مورد استرس عمل خودکار یا گریزناپذیر وجود ندارد. هریک از ما در مواجهه با موقعیت بالقوه پرتنش به شیوه کاملاً متفاوتی واکنش نشان می دهیم و به انتخاب سبک مقابله با آن می پردازیم. ما می توانیم راهی را انتخاب کنیم که خود را دچار درماندگی کنیم یا از تجربیات خود لذت ببریم. در استرس عواملی چون زمینه، شرطی شدن، تجربه های پیشین، مدت زمان و شدت استرس نقش مهمی دارند. واکنش هر فرد در مقابل استرس از الگوی پیچیده افکار و رفتار او نشأت می گیرد. این عوامل و بسیاری دیگر از عوامل حد خاصی از تنش را برای هریک از ما به وجود می آورند. اگر بتوانیم با استرس ها به طور صحیحی برخورد کنیم، استرس دوستی می شود که ما را برای مواجهه با مسائل زندگی نیرو می دهد، ولی اگر با ضعف با آ ن برخورد کنیم و اجازه دهیم از کنتر ل ما خارج شود، به شکل دشمنی درمی آید و موجب بروز بیماری های مختلف بویژه امراض شدید قلبی و ضعف اندام های بدن می شود.

 

[1] - Failla

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:56:00 ب.ظ ]