راهبردهای یادگیری خودتنظیمی:
منظور از راهبرد (استراتژی) یک برنامه یا نقشه کلی است که از مجموعهی عملیات تشکیل مییابد و برای رسیدن به یک هدف معین طراحی و اجرا می شود (سیف، 1387).
یکی از جنبه های مهم در یادگیری دانش آموزان و عملکرد تحصیلی آنها در محیط کلاس خود نظم دهی شناختی و رفتاری است. (کورئو و مندینانچ، 1983؛ کورنو و راهرکمپر1985؛جعفری، 1388).
راهبردهای یادگیری خودتنظیم روشهای مشخص میباشند که هدف آنها دستیابی به دانش و مهارت میباشد (نوتا، سوریس، زیمرمن، 2004) راهبردهای یادگیری خودتنظیم دیدگاه نسبتاً جدیدی برای یادگیری و پیشرفت تحصیلی است زیرا راهبردهای یادگیری خودتنظیم به این نکته توجه نموده اند که چگونه دانش آموز شخصاً فرایند یادگیری خود را فعال کرده، تغییر می دهند و تنظیم مینمایند (سبحانی نژاد و همکاران، 1385).
به عنوان یکی از نظریه پردازان شناختی اجتماعی راهبردهای یادگیری خودتنظیم را نوعی از یادگیری تعیین نموده که در آن دانش آموزان به جای این که برای کسب دانش و مهارت ها بر معلمان، والدین و همسالان خود تکیه کنند. شخصاً کوششهای خود را شروع و هدایت می کنند و به عبارت دیگر، وی خودتنظیمی را به مشارکت فعال یادگیرنده از نظر رفتاری، انگیزشی، شناختی، فراشناختی در فرایند یادگیری جهت پیشینه کردن یادگیری اطلاق نمود (فتاحی، 1389).
با توجه به تعاریف مختلفی که از یادگیری خود نظم داده شده وجود دارد، به نظر میرسد که سه عامل ویژه از آن در عملکرد کلامی مهم میباشند. در درجه اول یادگیری در برگیرندهی راهبردهای فراشناختی است که دانش آموزان برای طراحی، نظارت و اصلاح شناخت خود به کار میبرند. (براون، برانسفورد، کمبیون، فرارا ، 1983؛ زیمرمن و مارتینز و پونز، 1990؛ جعفری، 1388).
مدیریت تکالیف درسی توسط دانش آموزان و کنترل تلاشهایشان در حین انجام این تکالیف، به عنوان عامل مهم دیگری بیان شده است.
برای مثال دانش آموزان توانمندی که در زمینه انجام تکالیف پشتکار دارند، به خاطر سروصدای همکلاسیها دچار حواسپرتی نمیشوند و درگیری شناختی خود را هنگام انجام تکلیف حفظ می کنند. همین عامل باعث می شود که عملکرد بهتری داشته باشند. (کورنو و راهرکمپر، 1985 ؛ جعفری، 1388).
سومین جنبه مهم یادگیری خود نظم داده شده که تعدادی از محققین ذکر کرده اند، راهبردهای شناختی هستند که دانش آموزان جهت یادگیری، یادآوری و ادراک مطالب درسی از آنها استفاده می کنند. (همان منبع)
راهبردهای شناختی متعدد از قبیل مرور ذهنی، بسط دهی و سازماندهی باعث درگیری یادگیرنده در انجام تکالیف میشوند و دستیابی به سطوح بالاتر پیشرفت تحصیلی را میسر می کنند.
پینتریج و دیگروت برای خودتنظیمی و یادگیری سه راهبرد را اساسی میدانند(کدیور، 1387):
الف) راهبردهای شناختی، ب) راهبردهای اداره و کنترل تلاش، ج) راهبردهای فراشناختی،
الف) راهبردهای شناختی: راهبردهای شناختی میانجیهای یادگیری هستند که برای نظارت، اداره و کنترل کنشهای شناختی خود به کار میبریم. شروع این راهبردها به برونر، گودنو و اوستین، 1956) برمیگردد که برای اولین بار ساختار کنونی و دو مفهوم امروزی آن، از این اصطلاح استفاده کردند.
این دسته از راهبردها، راهبردهای خاص تکلیف هستند. راهبردهای شناختی به هر گونه رفتار، اندیشه یا عمل گفته می شود که یادگیرنده، در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار میدهد و هدف آن کمک به فراگیری، سازماندهی و ذخیرهسازی دانشها، مهارت ها و سهولت بهره برداری از آنها در آینده است. این راهبردها هم برای تکالیف ساده و حفظ کردنی و هم برای تکالیف پیچیدهتر که به درک و فهم نیازمند هستند کاربرد دارند(صمدی، 1386).
بنابراین راهبردهای شناختی، اقدامهایی هستند که ما به کمک آنها اطلاعات تازه را بر این پیوند دادن و ترکیب کردن با اطلاعات قبلاً آموخته شده و ذخیرهسازی آنها را درحافظه درازمدت آماده میکنیم.
ب) راهبردهای خودتنظیمی (اداره کنترل و تلاش): راهبردهای هستند که یادگیرندگان از آن برای کنترل و اداره محیط استفاده می کنند این راهبردها به دانش آموزان کمک می کند تا با محیط سازگار شده و آن را با توجه به هدفها و نیازهای خود تغییر دهند.
دانش آموزان مهارت هایی را برای طراحی، کنترل و هدایت یادگیری خود دارند و تمایل دارند یاد بگیرند و قادر هستند کل فرایند یادگیری را ارزیابی کنند و در مورد آن بیاندیشند. (وین، 1995). این راهبرد به دو دسته راهبردهای درونی و بیرونی تقسیم میشوند.
Corno & Mandinach
Behavioral
Motivational
Cognitional
Meta Cognitional
Brown
Bransford
Compions
Ferrara
Good now
Austin
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:50:00 ب.ظ ]
|