" دانلود پایان نامه های آماده | عوامل و کارگزاران جامعه پذیری – 9 " |
“
بر اساس تعریف فوق اخلاق اجتماعی جوانان، حوزه ای از فرهنگ عمومی یک جامعه را تشکیل میدهد که شامل عقاید، ارزشها و هنجارهای اجتماعی قشر جوان جامعه میگردد. فرهنگ عمومی خود عبارت است از مجموعه پاسخ هایی که هر جامعه برای مسائل گوناگونش پیدا میکند که مبتنی بر تجربه نسل های گذشته است و یا از طریق دستیابی به تواناییها و ذخیره های تازه، حاصل آمده است)اسدی، (۱۶:۱۳۷۶ در تعریفی ساده تر، فرهنگ عمومی عبارت است از اندیشه ها و معرفت مشترک یک جامعه که تحت تاثیر عناصر مختلفی نظیر جهان بینی، ارزشها، گرایشها، کنشها، نمادها، و تکنولوژی واقع میگردد)افروغ،(۴:۱۳۷۷)اخلاق اجتماعی به عنوان بخشی از فرهنگ عمومی از طریق سه مکانیزم: یادگیری، فرهنگ پذیری و جامعه پذیری انتقال مییابد. در نتیجه انتقال اخلاق اجتماعی و فرهنگ عمومی، الگوهای رفتاری که ممکن است ادراکی، احساسی و عملی)رفتاری( باشند، در ذهن افراد حک میشوند.
عوامل و کارگزاران جامعه پذیری
فرایند انتقال اخلاق اجتماعی، در برگیرنده تاثیرات متفاوتی است که در طول زندگی بر فرد وارد می شود. مهمترین این تاثیرات عبارت است از تاثیر عوامل(کارگزاران) جامعه پذیری یعنی افراد، گروه ها و نهادهای مهمی که وضعیت های ساختی را فراهم میسازند تا فرایند جامعه پذیری در درون آن ها رخ دهد. در جهان امروز چهار عامل جامعه پذیری از اهمیت بالایی برخوردارند و به طور مداوم و مؤثر بر کسی تاثیر میگذارند. این چهار عامل عبارتند از:خانواده، مدرسه،گروه همسالان و وسایل ارتباط جمعی.
خانواده: خانواده بدون شک یکی از مهمترین عوامل جامعه پذیری در همه جوامع است و خانواده مسئولیت اصلی اجتماعی کردن کودکان را در سال های اولیه و حیاتی زندگی به عهده دارد. خانواده جایی است که کودکان نخستین وابستگیهای عاطفی نزدیک و صمیمی خود را در آن برقرار میسازند، زبان یاد می گیرند و ارزشها و هنجارهای فرهنگی را درونی میکنند. کودکان تجربه اجتماعی محدودی نسبت به خانواده ها دارند و بنابرین فاقد هر گونه مبنایی برای مقایسه و ارزشیابی چیزهایی که از اعضای خانواده آموخته اند، هستند. بخش مهمی از جامعه پذیری که در خانواده رخ میدهد عمدی و آگاهانه است ولی بخش زیادی از آن نیز کاملا ناخودآگاه است. برای مثال والدینی که با کودکانشان بدرفتاری میکنند غالبا والدین خودشان با آنان بدرفتاری کردهاند و احتمال بیشتری دارد که کودکان این ها نیز والدین بدرفتار و پرخاشگری شوند. به همین ترتیب می توان گفت که ویژگیهای شخصیتی از نسلی به نسل بعدی منتقل می شود.
از لحظه تولد، کودکان در هر یک از خرده فرهنگهای نژاد، طبقه، قومیت، مذهب و منطقه از پایگاه محولی (غیراکتسابی) برخوردارند. برای مثال، ارزشها و انتظاراتی که کودکان می آموزند تا حد بسیار زیادی به طبقه اجتماعی والدینشان بستگی دارد. مطالعات ملوین کوهن نشان میدهد که والدین طبقه کارگر و طبقه متوسط، کودکان خود را به شیوه های مختلف تربیت میکنند. والدین طبقه کارگر ارزش بیشتری به همنوایی با معیارهای سنتی رفتار میدهند در حالی که والدین طبقه متوسط ارزش بیشتری به کنجکاوی یا ابتکار میدهند. بدین ترتیب، والدین کودکان خود را برای آن قسمت از دنیای اجتماعی که بهتر می شناسند، اجتماعی میکنند و با انجام این امر آنان یک نظام طبقه ای را در نسل بعد به وجود می آورند. تا حدودی به علت این چنین تاثیراتی است که زمینه طبقه اجتماعی کودک عامل خوبی برای پیشگویی هوش، موفقیتهای تحصیلی و پایگاه نهایی اجتماعی – طبقاتی آن کودک است.
مدرسه: استمرار و بقای هر جامعهای مستلزم آن است که مجموع باورها ، ارزشها ، رفتارها ، گرایشها ، دانشها و مهارتهای آن به نسلهای جدید منتقل شود. ساز و کار mechanism یا وسیله این انتقال ، آموزش و پرورش است. آموزش و پرورش به معنی اعم ، مترادف با جامعه پذیری است، یعنی ، فراگردی که افراد از طریق آن به یادگیری نقشها ، قواعد ، روابط و به طور کلی ، فرهنگ جامعه خود میپردازند.(علاقه بند ۲۶)به معنی اخص ،جامعه پذیری، فراگردی است که افراد به واسطه آن در وضعیتهای اجتماعی سازمان یافته ، در معرض آموزش منظم دانشها ، مهارتها ، رفتارها و گرایشهای معین قرار میگیرند. در هر جامعه ، این وضعیتها در قالب نظام آموزش و پرورش و سازمانهای رسمی آن تشکیل مییابند. مدرسه عامل یا کارگزاری است که رسما توسط جامعه موظف به اجتماعی کردن نوجوانان در زمینه مهارت ها و ارزش های خاصی شده است. در مجموعه مدرسه، نوجوان برای اولین بار تحت نظارت مستقیم کسانی که خویشاوند او نیستند، قرار میگیرد. مشارکت در زندگی مدرسه همچنین وابستگی و اتکای کودکان را به خانواده کاهش میدهد و ارتباطات جدیدی با جامعه بزرگتر که ورای خانواده قرار دارد، ایجاد میکند. اولین وظیفه مدارس عبارت است از اجتماعی کردن کودکان در زمینه مهارت های شناختی از قبیل خواندن یا حساب کردن و فراهم کردن معلومات درباره موضوعات گوناگون که ممکن است در خانواده فراهم نباشد. همچنین مدارس در هر جامعه، ارزش ها را به صورت درست به کودکان تلقین میکنند. مدرسه به عنوان عامل اجتماعی ساختن، بر اساس قواعدی که انتظار می رود هر فرد از آن تبعیت کند سازمان یافته است و در حالی که خانواده در جوامع ابتدایی مسوول مستقیم اجتماعی ساختن نخستین دوران کودکی است، در جوامع پیشرفته این مسئولیت به سازمانهای رسمی مانند مدرسه واگذار شده است.
در جوامع جدید ، مفهوم آموزش و پرورش و کارکردهای آن دستخوش تغییر و دگرگونی شدهاست. نیازهای گوناگون زندگی ، انواع نوین آموزش و پرورش را طلب میکنند. شیوه های زندگی از نسلی به نسلی ، تجدید شکل پیدا میکنند. ولی این تجدید شکل ، همواره با تجارب بیشتر و انگارههای پیچیدهتری همراه است.در جامعه پیچیده متمدن ، با گسترش شهرنشینی ، توسعه صنعتی ، دگرگون شدن ساختارها و کارکردهای سیاسی و اقتصادی ، عواملی مثل خانواده که در گذشته بار تعهدات تربیتی را عهدهدار بودند، دیگر اقتدار و نفوذ کافی برای ایفای وظایف پیچیده آموزشی و پرورشی ندارند. با پیچیدهتر شدن جامعه ، آموزش و پرورش به طور روزافزونی ، به صورت ابزار بازسازی فرد و جامعه در میآید. در نتیجه ، شهروندانی که خواستار اشتغال به کار و خدمت در جامعه و خواهان برخورداری از مزایای زندگی اجتماعی میباشند، مجبورند سالیان نسبتاً قابل ملاحظهای از عمر خود را در مراکز آموزش و پرورش رسمی بگذرانند.
گروه همسالان: همچنان که کودکان بزرگتر میشوند، وقت بیشتر و بیشتری را در معاشرت با همسالان خود می گذرانند. کسانی که از لحاظ سنی و خصوصیات اجتماعی دیگر با آن ها کاملا برابر هستند، همزمان با افزایش تاثیر گروه همسالان، تاثیر والدین کاهش مییابد. کاهش تاثیر والدین به ویژه در جوامع نوین صنعتی یعنی جایی که بسیاری از والدین دور از خانه کار میکنند بیشتر است. تاثیر گروه همسالان هنگام بلوغ به اوج خود میرسد یعنی زمانی که جوانان آماده تشکیل یک خرده فرهنگی متمایز از سلیقه ها، فعالیتهای اوقات فراغت، پوشش، زبان مخصوص، نمادها، ارزش ها و قهرمانیهای خاص خود است.
“
فرم در حال بارگذاری ...
[دوشنبه 1401-09-21] [ 07:59:00 ب.ظ ]
|