کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو




 



سبک فرزندپروری سهل گیر:که سطوح بالای پذیرش و سطوح پایین کنترل و تأثیرات والدین را بر ظاهر و رفتار های نوجوانان اعمال می کند.

   2-6-2- سبک فرزندپروری بی اعتنا: که در آن نوجوان احساس می کند مورد انتقاد واقع می شود، انتظارات والدین غیرمنطقی است و حمایت کافی از وی به عمل نمی آید.

   2-6-3- سبک فرزندپروری مقتدر: که سطوح بالای پذیرش را اعمال می کند اما بر خلاف سبک اول با سطوح بالای حمایت، کنترل و تأثیر والدین بر ظاهر و رفتار نوجوان همراه است.

   2-6-4- سبک فرزندپروری مستبد یا سلطه گر: که با سطوح پایین تر پذیرش، همراه با سطوح بالای کنترل شناخته می شوند (به نقل از آشر، 2006).

محققان اغلب روش های فرزندپروری مادر را مورد توجه قرار داده اند و حتی زمانی که سخن از سبک های فرزندپروری والدین به میان می آید، تمرکز چندانی روی تعامل روش های فرزندپروری پدر و مادر و اثرات این تعامل بر کودک نشده است. به عنوان مثال، بامریند خانواده ها را به سه گروه مقتدر، مستبد و آزادگذار تقسیم کرد. در چنین حالتی هر دو والد باید سبک مشابهی می داشتند در غیر این صورت از پژوهش حذف می شدند. اگر خانواده ای در یک سبک خاص نمرۀ بالایی قرار نمی گرفت، به عنوان سبک فرزندپروری خالص تلقی می شد و سایر خانواده ها دارای سبک متغیر قلمداد می شدند. از آنجا که فرزندان خانواده ای دارای سبک متغیر، میانگین پایینی در عملکرد تحصیلی داشتند. لذا، نتیجه گرفت که داشتن سبک خالص فرزندپروری بهتر است. متأسفانه این پژوهش این احتمال را که یک سبک متغیر ترکیبی بین پدر و مادر می تواند مؤثرتر از یک سبک خالص باشد به حساب نیاورده است و همچنین از اثرات محافظتی سبک های متغیر غافل بوده است.

آنچه مسلم است فرزندپروری والدین تأثیر شگرفی بر رشد فرزندان دارد. یکی از دوره هایی که به دلیل ویژگی های خاص خود تأثیرات والدین را بیشتر آشکار می کند، دورۀ نوجوانی است. نوجوانی دورۀ رشد بی همتایی از زندگی است که فرد را در حالت گذار از کودکی به جوانی و بزرگسالی قرار می دهد. این تجربه با دوری از خانه برای اولین بار همراه است. برای بسیاری از نوجوانان امروز، این اتفاق با رفتن به دانشگاه روی می دهد. این تغییر که در برخی موارد ناگهانی نیز هست تا حدودی اعضای خانواده را دچار بی ثباتی می کند. از آنجا که نوجوانی گذر از روابط وابسته پدر و مادر به روابط مستقل با آنها است. نظام فرزندپروری می تواند نقش وحدت بخشی را در کمک به نوجوان برای رویارویی با این چالش بزرگ ایفا کند (حیدری، 1387).

بدون تردید، عواملی در خانواده وجود دارد که به طور وسیعی مسئول مشکلات نوجوانان امروز است. با قاطعیت می توان گفت که :«محیط خانواده و شیوه های فرزندپروری نتایج مهمی را در رشد روانی اجتماعی فرزندان به بار می آورد. افسردگی کودکان و نوجوانان یکی از بهنجارهایی است که تعاملات منفی والد فرزند در شکل گیری آن نقش مهمی ایفا می کند». همچنین، یافته های پژوهشی نشان دهندۀ آن است که داشتن حداقل یک والد مقتدر پیامدهای بهتری را برای فرزندان خانواده به دنبال دارد. در این پژوهش نیز بهترین پیامدها یعنی کمترین میزان اضطراب و افسردگی مربوط به نوجوانان خانواده هایی است که دو والد مقتدر دارند و پس از آن خانواده هایی است که حداقل یک والد مقتدر داشته باشند. بر اساس پژوهش ها به سختی می توان گروهی را یافت که در آن اقتدار دارای اثرات منفی برای نوجوانان باشد یا گروهی که در آن، بی اعتنایی والدین، نتایج مطلوبی را در بر داشته باشد.

عکس درباره افسردگی Psychological depression

همانگونه که پیشتر نیز بیان شد، اقتدار حاصل از محبت و کنترل هم زمان است و شاید علت پیامدهای مثبت اقتدار برای نوجوانان این باشد که فرزندان کنترل بالا به همراه محبت بالا را نشانه اهمیت رسیدگی والدین می دانند. نکته جالب اینکه، داشتن دو والد آزادگذار یا سهل گیر نیز به اندازۀ داشتن یک والد مقتدر در کاهش اضطراب نوجوان مؤثر است. این مسأله می توان به این دلیل اتفاق بیافتد که سبک فرزندپروری سهل گیر، حاصل محبت بالا و کنترل پایین است که  به نوعی پذیرش بی قید و شرط نوجوانان از طرف والدین است. ضمن اینکه، کنترل پایین از سوی والدین بهترین هدیه به نوجوانی است که در جستجوی استقلال می باشد. در سمت مقابل، خانواده هایی قرار دارند که هر دو والد بی اعتنا هستند. فرزندان اینگونه خانواده ها بالاترین میزان اضطراب را تجربه می کنند. این پیامد می تواند به این دلیل رخ دهد که نوجوان بدون دریافت محبت  والدین و اعمال کنترل از سوی خانواده احساس رها شدگی و معلق بودن می کند و پناهگاه امنی برای زمان های بحرانی نمی یابد. لذا، اضطراب بیشتری را تجربه می کند. خانواده های دارای یک والد بی اعتنا نیز نسبتاً نمرات بالایی در اضطراب بدست می آورند و اثرات منفی آن زمانی بیشتر است که مادر بی اعتنا باشد که این یافته تأکیدی بر نقش انکار ناپذیر مادران در جامعه ایرانی است. نتایج متوسط اضطراب متعلق به سنخ هایی است که یک والد آزادگذار یا سهلگیر را در بر می گیرند (رئیسی و همکاران، 1387).

در زمینۀ افسردگی نیز بهترین نتایج مربوط به نوجوانان خانواده هایی است که از سنخ فرزندپروری مقتدر سود می برند. این نوجوانان بطور معنی داری کمتر از سنخ های مادر سهلگیر- پدر مستبد، مادر سهلگیر- پدر بی اعتنا، مادر بی اعتنا-پدر بی اعتنا افسردگی را تجربه می کنند. اگر چه سهل گیری والدین که حاصل محبت بالا و کنترل پایین است می تواند افسردگی نوجوانان را کاهش دهد، اما شاید بر مسائلی مانند؛ تعهد تحصیلی، پیشرفت تحصیلی، و در کل عملکردهایی که علاوه بر محبت بالا نیاز به کنترل، نظم و برنامه ریزی دارد، تأثیرات منفی داشته باشد.

- Asher

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:26:00 ب.ظ ]




هر خانواده ای شیوه های خاصی را در تربیت فردی و اجتماعی فرزندان خویش بکار می گیرد. این شیوه ها که شیوه های فرزندپروری نامیده می شود متأثر از عوامل مختلفی از جمله عوامل فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره می باشد. بنابراین، نگرش ها، اعتقادها و رفتارهای والدین که در قالب الگوی خانوادگی یا شیوه های فرزندپروری نمود پیدا می کند، عامل بسیار مهمی در تکوین شخصیت و تثبیت خصوصیات اخلاقی فرزندان و هویت محسوب می شود. هر کدام از این شیوه های خاص تربیتی، می تواند در شکل گیری شخصیت و هویت کودک نقش اساسی داشته باشد. چنانکه رشد یافتن در یک محیط خانوادگی گرم و صمیمی بطور حقیقی با رشد روانی سالم در طول دوران نوجوانی مرتبط است. اعتقادات، نگرش ها، فعالیت ها، و اقدامات والدین در قالب الگوهای خانوادگی یا سبک های فرزندپروری والدین نمود پیدا می کند. اینکه والدین کدام یک از سبک های مختلف تربیتی را در خانواده اتخاذ می کنند خود تحت تأثیر عوامل گوناگونی است و بسیاری از این عوامل از شرایط محیط جامعه و فرهنگ غالب ناشی می شود. امّا هدف همۀ سبک های فرزندپروری، شکل دهی به شخصیت روانی و تقویت شایستگی های کودک است. اهمیت به این دو هدف، و توجه به دو بعد از رفتارهای والدین یعنی پذیرش در برابر طرد و سختگیری در برابر آسانگیری موجب شده که امروزه محققان در خصوص سبک های فرزندپروری والدین و تأثیراتی که هر کدام از آنها بر رشد کودکان دارند به بحث و بررسی پردازند و الگوها مختلفی را ارائه دهند. امّا تقریباً همه الگوهای در این چهار شیوۀ فرزندپروری خلاصه می شود. والدین مقتدر-سهل گیر، مستبد، بی توجه یا مسامحه گر (رئیسی و همکاران، 1387).

پایان نامه

2-7- روابط والدین- فرزندان در ادوار مختلف

2-7-1- روابط والدین- فرزندان در جامعه پیش صنعتی (جامعه سنتی)

کودکان همزمان در گروه های خانگی والدین و والدین بزرگ خود تربیت و تغذیه شده و در معرض فرایند جامعه پذیری قرار می گرفتند. رابطه بین والدین و فرزندان اندکی خشن بود و در مقابل، رابطه بین والدین بزرگ و نوه ها با سازگاری و عطوفت بیشتر آن را جبران می کرد. رابطه نوع دوم نشان می دهد که موقعیت واقعی فرزندان در قبال بزرگسالان بود؛ زیرا در جامعه ای فاقد هرگونه نظام رفاه اجتماعی و حمایت از سالمندان، داشتن فرزند دقیقاً همان عوایدی را در پی داشت که امروزه تشکیلات خدمات اجتماعی به ارائه آنها همت گماشته اند. رابطه ای غالباً خاص بین نوه ها و والدین بزرگ همانا نماد پیوستگی بین نسل ها بود که معمولاً با فرزندان کوچک تفاوت سنی بسیار داشتند. در این وظیفه، مستخدمان و کارگران مزرعه نیز مشارکت داشتند، وظیفۀ اجتماعی شدن بر عهدۀ گروه همسالان و مبادلات عاطفی و ارتباطات اجتماعی بیرون از خانواده بود.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




روابط والدین- فرزندان در قرن نوزدهم (خانواده های بورژوآ)

   فرزندان به تعداد کمتری متولد می شدند و ارزشمندتر جلوه می کردند. کودکانی که می بایست از تحصیلات بهتر و مراقبت بیشتر برخوردار شوند. گروه همسالان اهمیت کمتر می یافت. تماس کودک با سایر بزرگسالان از اهمیت کمتری نصیب گشت. کودک در فضاهای محدود زندگی می کرد و ناگاه به سنی می رسید که می بایست منزوی شود. تحت نظارت قرار گیرد و با افکار و عقاید مناسب آشنا گردد. پدر نقش ریاست گروه خانوادگی و مسئولیت تعلیم و تربیت فرزندان و نمایندگی هیئت عمومی خانواده را بر عهده داشت امّا روابط روزانه طفل در حیطۀ وظایف مادر قرار می گرفت.

دانلود پایان نامه

2-7-3- روابط والدین- فرزندان در زمان ایران باستان (پیش از اسلام)

   در دوران پیش از اسلام، اغلب سبک فرزندپروری مقتدرانه در خانواده های ایرانی که از دین زرتشت پیروی می کردند، رواج داشت. شاگرد جوان به همان حرفۀ پدر می پرداخت و اغلب در همان کارگاه پدرش کار می کرد و می توان گفت که رفیق و دوست پدر خودش می شود. و بیشتر از هر زمان دیگر به وجود او، محبت او، تجربه او، سرمایه او و نصایح و راهنمایی او نیاز دارد. وقتی فرزند به 15 سالگی می رسید، از آزادی شرعی و اجتماعی برای عقد معامله، ازدواج، قبول میراث و کارهای دیگر برخوردار می شد. امّا این آزادی کامل نبود و به دلیل بی تجربگی همچنان وابسته به والدین بود. اکنون دیگر موضوع، موضوع همان اطاعت چشم بسته ای نیست که صغیر بجای می آورد. امّا با این همه باید به سخنان پدر و مادر گوش داد. اسباب خشنودیشان و رضای خاطرشان را فراهم نمود. و در برابر هرگونه توقعشان سر فرود آورد. با این همه پدر و مادر، باید از همان زمان فرزند جوانشان را مجاز به انتخاب کاهنی به عنوان راهنمای روحانی و کسب استقلال مذهبی خویش به حساب بیاورند. دختر ایرانی از لحاظ شرعی در آن هنگام، نیمه استقلالی پیدا می کند. پدرش نمی تواند بی آنکه نظر وی استفسار کرده باشد، شوهرش دهد یا ناگزیرش کند که ستور و عهده دار ولایت کسی بشود که دلش نمی خواهد. هر گاه که کار کند، پدر بر پولی که بدین گونه بدست می آید هیچ حقی ندارد. حتی پدر مجاز هم نیست که بر سبیل مجازات، از دست دادن غذا و یاری پوشاک و پول توجیبی که در قبال فرزندش بر ذمه دارد، خودداری کند.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

2-7-4- تغییر در الگوی تربیت فرزندان در ایران

   در عصر حاضر، عناصر مؤثر در بیرون از حیطۀ خانواده بر روند تربیتی کودکان اثرات بسیاری دارد. به گونه ای که بعضاً برخی شیوه ها و اصول تربیتی خانواده توسط نهادها، سازمان ها و دیگر مراجع اجتماعی خنثی می شود و تلاش والدین را با بن بست مواجه می کند. نقش دوستان و همسالان به صورت ویژه است. امروزه کودکان بیشتر تحت تأثیر و نقش والدین در تربیت فرزندان، دست کم از دو سو محدود شده است؛ اولاً به طور کلی نقش والدین در تربیت فرزندان به دلیل ارزشهای مدرنی چون فردگرایی، حقوق کودکان، آزادی و … کاهش یافته است. ثانیاً، عوامل بیرون از خانه، نقش و اثر والدین در اموری چون انتخاب دوست، ارتباط با دیگران، انتخاب رشتۀ تحصیلی، شغل، ازدواج و … قابل بحث و بررسی است. کنترل فرزندان توسط والدین در دهۀ های اخیر کاهش یافته، کاهش کنترل به معنای معتقد نبودن به کنترل فرزندان در جامعه نیست، بلکه کاهش نفوذ کنترل والدین به دلیل شرایط و ویژگی های زندگی در جهان معاصر است. کودکان و نوجوانان در طول ساعات روز در بیرون از منزل و به دور از حوزۀ کنترل والدین در مدرسه یا دانشگاه مشغول تحصیل هستند. علاوه بر آن، روابطی که از طریق رسانه های مدرن مانند اینترنت صورت می گیرد، استفاده از تلفن همراه و سایر دستگاه های ارتباطی، برای فرزندان قدرت انتخاب بیشتر و فرصت بیشتری را فراهم کرده است. تعارض ارزش های بیرون از خانه و والدین، به نفع جامعه و به ضرر والدین ختم می شود. آنچه در معرض تغییر قرار گرفته است میزان اختیار والدین و شیوه های تربیتی آنهاست. تنبیه به شیوه بدنی، یکی از عناصر تربیتی در نظام فرهنگی ایران محسوب می شده است و هدف عمده استفاده از آن در راستای الگو بخشیدن به رفتار کودک و به عبارت بهتر اجتماعی کردن کودکان بوده است. امّا امروزه، در سنجش گرایش ایرنیان مشخص شده است که 2/91 درصد از ایرانیان با تنبیه بدنی فرزندان توسط والدین مخالف هستند و فقط 8/4 درصد مؤافق تنبیه بدنی هستند. امّا، در مجموع مشروعیت تنبیه بدنی در روابط و مناسبات بین والدین- فرزندان و معلمان و دانش آموزان کاهش یافته است و به نظر می رسد روابط اعضای خانواده نسبت به دهه های قبل دمکراتیک تر شده است و این گونه همچنان ادامه دارد (حسینی نسب، احمدیان و روان بخش، 1387).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:26:00 ب.ظ ]




انواع تیپ های خانواده

خانواده ها از حیث کیفیت روابط اعضای آن به 3 تیپ تقسیم می شوند:

   2-8-1- خانواده متزلزل: خانواده ای است که از درون تهی گشته مسئولیت ها به کنار رفته، مدیریت تجزیه شده، فردای روشن و امیدبخش وجود ندارد، اعضای خانواده رابطه ای با هم ندارند و برای  هیچ یک از اعضای خانواده، حضور در آن خانواده آرامش خاطر و لذت ایجاد نمی کند.

2-8-2- خانواده متعادل: منظور خانواده فاقد عیب و نقص نمی باشد، بلکه ممکن است اعضای آن دارای موانع و مشکلاتی هم باشند، لیکن، در شیوه مقابله با آنها روش منطقی اتخاذ می کنند. در این خانواده، موقعیت و جایگاه هر یک از اعضا دارای ویژگی هایی مثل تبادل عاطفی، مثبت گرایی، همگرایی، شادکامی و بزرگ منشی و … است.

   2-8-3- خانوادۀ متکامل: خانواده ای است که بعد از تعادل به تکامل رسیده است. حداکثر قابلیت های اعضای آن کشف شده و پرورش داده می شود. در رفع آسیب های روانی و اجتماعی سایرین و خانواده های وابسته گام برمی دارند، هدف هایی فراتر از منافع شخصی دارند، ارتباطات اعضای خانواده با هم بر اساس اصول منطقی برقرار می شود و همه در جهت تقویت و رشد یکدیگر تلاش می کنند و خانواده از استحکام کافی برخوردار است (یارمحمدیان، فرزانه خو و مولوی، 1388).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

2-9- سبک های فرزندپروری

2-9-1- سبک های فرزندپروری راتر

   نحوۀ پرورش فرزندان در فرهنگ های مختلف تفاوت های چشمگیری را نشان می دهد. مایکل راتر چهار نوع سبک تربیت فرزند را توصیف کرده است. تحقیقات بعدی ثابت کرده است که هر روش تربیتی با رفتارهای خاص در دوران کودکی همراه است. هر چند نتایج این پژوهش ها قطعی نیست. چهار نوع سبک تربیت فرزند به توصیف راتر عبارتنداز:

آمرانه: که با قوانین سفت و سخت و غیر قابل انعطاف مشخصی است و ممکن است منجر به عزت نفس پایین، غمگینی و کناره گیری اجتماعی در کودک شود.

آسان گیر- مسامحه آمیز: که مشخصۀ آن فقدان تعیین خود و خشونت غیرقابل پیش بینی والدین است و ممکن است که سبب خوداتکایی پایین، اختلال کنترل تکانه و پرخاشگر می شود.

روش مسامحه آمیز-سهل انگارانه: که در آن والدین در پرورش و زندگی کودک دخالت نمی کنند. این روش کودک را در معرض خطر عزت نفس پایین، ضعف خودگردانی و افزایش پرخاشگری قرار می دهد.

روش مقتدرانه- دو سویه: که مشخصۀ این روش قواعد محکم همراه با مشارکت دادن فرزند در تصمیم گیری در فضایی صمیمی و محبت آمیز است. اعتقاد بر این است که این سبک تربیتی احتمالاً منجر به خوداتکایی، عزت نفس و پیدایش حس مسئولیت پذیری اجتماعی در کودک می شود (عالیپور بیرگانی، مکتبی، شهنی ییلاق و مفردنژاد، 1390).

- Rotter

- Authoritarian

- Indulgent- Permissive

- Indulgent- Neglectful

- Authoritative - Reciprocal

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:25:00 ب.ظ ]




الگوی فرزندپروری شیفر

شیفر (1965)، روانشناس آمریکایی از جمله کسانی است که در رابطه با شیوه های فرزندپروری پژوهش های بی شماری را انجام داده است و بر اساس مشاهداتی که از تعامل 1تا 3 ماهه با مادرشان انجام داد الگوی فرزندپروری را بر اساس دو بُعد رفتار والدین یعنی آزادی- کنترل (سهل گیری در مقابل سختگیری) و سردی- گرمی (پذیرش در مقابل طرد) معرفی نمود. بر اساس این طرح عناوین نشان می دهد که والدین از حیث هر دو بُعد در چه وضعیتی ممکن خوانده می شوند. اکنون به شرح مؤلفه های مختلف رفتار والدین نسبت به فرزندان پرداخته می شود.

والدین با محبت و آزاد گذارنده: این والدین کسانی هستند که معمولاً در ذهن مردم به عنوان پدر و مادر نمونه شناخته می شوند و فرزند این والدین غالباً فعال، اجتماعی و مستقل است. نسبت به دیگران محبت داشته، خصومتی به فرد و اطرافیانش نمی دهد، گاه احتمالاً کمی پرخاشگر و جاه طلب می شوند (بخصوص در منزل) و در واقع این مؤلفه ها در نتیجۀ احساس ایمنی و عدم وجود پاسخ های نامطلوب از سوی والدین و نشانه های عصبانیت و ناکامی دائمی یا درونی نمی باشد.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

والدین با محبت و محدود کننده: گاه والدین در ضمن نشان دادن محبت، محدود کننده نیز هستند. فرزندانی که زیر نفوذ این والدین رشد می کنند، معمولاً حالت اتکای بیشتر، صمیمیت زیادتری در مقایسه با فرزندان والدین با محبت و آزادگذارنده نشان می دهند. در روابط خود با همسالان قدرت طلبی ندارند، ضمناً زمان محدودیت نیز اهمیت دارد. محدودیت اولیۀ ایمنی زمانی که طفل کمتر از سه سال دارد تأثیر زیادتری در رفتار او در دوران کودکی و نوجوانی نسبت به محرومیت بعدی (پس از 3 سال) خواهد داشت. محدودیت در سنین بالاتر خصومت بیشتری در طفل بوجود می آورد. در یک پژوهش ملاحظه شده، محدودیت های مادر روی کودکان پسر میان سنین 6 تا 10 سال ایجاد مؤلفه های اتکایی و رفتار پرخاشگرانه شدید نسبت به مادر نمود.

والدین متخاصم و محدود کننده: این نوع والدین احساس خصمانۀ شدید در فرزندان خودشان بوجود   می آورند، ولی بطور خودآگاه، خصومت را درک می کنند. والدین متخاصم و محدود کننده مؤلفه های عصبی در فرزندانشان بوجود می آورند. این اطفال دارای تمایلات خودکشی بوده و می کوشند خودشان را آزار دهند و در رابطۀ اجتماعی خجول و گوشه گیر هستند.

والدین متخاصم و آزار دهنده: عامل خصومت زمانی که با عامل آزاد گذارندگی همراه شود رفتار  پرخاشگرانه و نظارت نشده به شدیدترین وجهی در کودک ظاهر می کند (یارمحمدیان و همکاران، 1388).

- Shaffer

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:25:00 ب.ظ ]