کلیه مطالب این سایت فاقد اعتبار و از رده خارج است. تعطیل کامل


جستجو




 



نظریه تصور از بدن کش:

کش در کتاب خود با عنوان تصور از بدن (2002)، به عنوان رویکردها در ارتباط با تصور از بدن می پردازد که عبارتند از:

1.رویکرد تاریخی در ارتباط با تصور از بدن.

2.رویکرد ذهنی و روانی در ارتباط با تصور از بدن.

3.رویکرد رفتاری شناختی در ارتباط با تصور از بدن.

4.رویکرد پردازش اطلاعاتی در ارتباط با تصور از بدن.

    1. رویکرد اجتماعی- فرهنگی در ارتباط با تصور از بدن.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

6.رویکرد فمنیستی و شی انگاری  در ارتباط با تصور از بدن.

رویکرد تلفیقی کش از تصور از بدن از انواع رویکردهای پردازش اطلاعاتی، ذهنی - روانی، عصبی - شناختی، رفتاری - شناختی، اجتماعی - فرهنگی و در نهایت رویکردهای فمنیستی تأثیر می پذیرد (کش،2002).

دیدگاه کش بیانگر این است که چگونه ارزش های فرهنگی از بدن منجر به تغییر ارزش های فردی و در نتیجه رفتار فرد در ارتباط با بدن خود می شود. بنابراین ارزش های فرهنگی در ارتباط با بدن برای ادراک افراد از بدن خود و دیگران حائز اهمیت است. برای مثال فرهنگی که زیبایی ظاهری را مهم می داند، اعضای آن نیز زیبایی ظاهری را برای خود و دیگران مهم می دانند (کش، 2002).

پایان نامه - تحقیق - متن کامل

علاوه بر این کش از تئوری انتظارات اجتماعی در ارتباط با بدن نیز بهره می گیرد. این تئوری بیانگر این است که:

1.در درون هر فرهنگی توافقی بر سر اینکه چه چیز را زیبا و چه چیز را غیر زیبا بدانند وجود دارد.

2.انتظارات فرهنگی در ارتباط با زیبا بودن در هر فرهنگی وجود دارد و در درون فرهنگ های مختلف متفاوت است.

3.مردم در ارتباط با افراد جذاب و غیر جذاب رفتارهای متفاوتی از خود نشان می دهند.

درمجموع کش به یاری تئوری اجتماعی - فرهنگی، پایگاه های بیرونی و در نهایت دیدگاه انتظارات اجتماعی دیدگاه خاص خود در ارتباط با تصور از بدن را می پروراند و نتیجه می گیرد که مردم تمایل بیشتری به ارتباط برقرار کردن با آنهایی که در بستر فرهنگی شان به عنوان زیبا و جذاب تعریف می شوند، دارند. به همین دلیل داشتن تصویر بدنی مثبت از خود در موقعیت های اجتماعی و فردی برای افراد حائز اهمیت است.

کش در فصول بعدی کتاب خود به این اشاره می کند هر چند که هر فرهنگی ایده آل های مربوط به زیبایی فیزیکی مختص به خود را دارد و این ایده آل ها با ایده آل های جوامع و فرهنگ های مختلف متفاوت است. اما ایده آل های فرهنگ غرب که تأکید روزافزون بر لاغری و باریک بودن دارد، امروزه تا حد زیادی از طریق رسانه های جمعی جهانی شده است.

به اعتقاد او تصور از بدن که با تجربیات اولیه ی فرد شکل می گیرد، مفهومی باز است یعنی در ارتباط با فرهنگ و تجربیات بعدی فرد تغییر می کند و شکل می پذیرد.

علاوه بر این کش در تعریف دیگری تصور از بدن را مجموعه ای از تصاویر، خیالات و معناها درباره ی بدن، اجزا و کارکردهای آن می داند. او معتقد است که مراحل مختلفی در شکل گیری تصور از بدن وجود دارد. تجربیات اولیه در ارتباط با تصور از بدن در دوره ی کودکی شکل می گیرد. این تصورات اولیه چندان واضح نیستند، چون فرد نمی تواند خود را جدا از دیگران در نظر بگیرد به همین دلیل فرد یک تصویر مبهم از خود دارد. در مراحل بعدی فرد قادر به تمایز مرزهای تصویر بدنی خود با دیگران می شود. مرزهای بین خود و دنیای بیرون باعث می شود که فرد قادر به تمایز من از غیر می شود. در مراحل بعدی فرد به خودآگاهی می رسد و این خودآگاهی با خود بدنی بیرونی و ظاهری فرد پیوستگی جدایی ناپذیری دارد در این مرحله تصویر بدنی از خود، به صورت واضح تر و شفاف تری برای فرد شکل می گیرد.

بُعد شناختی: تفکرات و باورهایی که فرد دربهره بدنش دارد؛ احساسی که ما درباره بدنمان داریم غالباً با باورها و افکار خاصی همراه است. ما وقتی وقتی درباره بدن خودمان ناراضی هستیم که فکر می کنیم شکل، رنگ یا سایز خوب و متوازن وزیبایی ندارد. یعنی تعریف و باور خاصی نسبت به درست، خوب، زیبا، متناسب و جذاب بودن بدن یک دختر یا پسر یا یک زن و یا در سن خودمان داریم.

.Cash

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:03:00 ب.ظ ]




برای اندازه گیری تصور از بدن کش به طراحی مقیاسی می پردازد که به نُه خرده مقیاس تقسیم می شود که هر کدام ابعادی از تصور از بدن را مورد سنجش قرار می دهند که عبارتند از:

1.ارزیابی ظاهر: احساسات فرد در ارتباط با جذابیت ظاهری و فیزیکی خود می باشد. بعبارتی این مقیاس بیانگر میزان رضایت و نارضایتی از ظاهر است که امتیاز بالا در آن نشان دهنده ی تصویر مثبت بدنی و بالعکس است.

2.جهت گیری نسبت به ظاهر: میزان سرمایه گذاری های فرد در ارتباط با تغییر، مدیریت، کنترل و انضباط بخشی به ظاهر فیزیکی است و امتیاز بالا در آن نشان دهنده  توجه زیاد فرد به آراستگی و زیبایی و درجه ی اهمیت آن برای فرد است.

3.ارزیابی از تناسب: احساس فرد نسبت به تناسب اندام یا عدم تناسب اندام خود است که امتیاز بالا در آن نشان دهنده ی احساس خوش اندام بودن و تناسب اندام ر فرد است.

4.جهت گیری نسبت به تناسب: این مقیاس بیانگر میزان تلاش ها و سرمایه گذاری هایی ست که فرد در ارتباط با تناسب اندام خود انجام می دهد. که امتیاز بالا در آن نشان دهنده ی اهمیت تناسب، ورزش و فعالیت های بدنی برای فرد است.

5.جهت گیری نسبت به سلامت: بیانگر سرمایه گذاری است که فرد برای داشتن سبک زندگی سالم انجام می دهد. امتیاز بالا نشانگر آگاهی از سلامت و تلاش فرد برای حرکت به سمت سبک زندگی سالم است.

6.جهت گیری به بیماری: تمایل به ماندن یا نگه داشتن بیماری در خود؛ بعبارتی عدم تلاش و اقدام فرد نسبت به درمان خود.

7.میزان رضایت و نارضایتی از بخش های مختلف بدن: این مقیاس با پرسش از میزان رضایت از بخش های مختلف بدن با ذکر اجزای مختلف به سنجش میزان رضایت از اجزای اندام فرد می پردازد. که نمره ی بالا نشانگر رضایت از بدن و بالعکس می باشد.

8.مشغولیت با وزن: این مقیاس ساختار انعکاسی نگرانی از چاقی، مراقبت از وزن، رژیم و محدودیت های غذایی را ارزیابی می کند.

9.نگرش طبقه بندی افراد از وزن: نشان می دهد که افراد چه کسانی را در ردیف کم وزن و سنگین وزن می شناسند و با چه ظاهر فیزیکی آنها را با این برچسب طبقه بندی می کنند (کش، 2002).

2-1۶-3 نظریه ی مقیاس اجتماعی:

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

گرچه این نظریه ابتدا برای ارزیابی افکار و توانایی ها ابداع گرددید، اما برای مطالعه اثرات مقایسه ی اجتماعی بر عزت نفس و ظاهر جسمانی نیز به کار گرفته شده است (کیم و لتون، 2007). بر اساس نظریه ی کلاسیک لئون فستینگر در زمینه ی مقایسه ی اجتماعی، افراد یا انگیزه ی درونی برای ارزیابی خود (توانایی، نگرش و موقعیت) دارند. در جایی که ابزار عینی برای ارزیابی وجود ندارد، افراد سعی می کنند خود را با دیگران مشابه مقایسه کنند (اویرین و همکاران، 2009). چگونگی مقایسه افراد با دیگران برای ارزیابی شان از خود تأثیر می گذارد. به عقیده فستینگر افراد تنها زمانی به مقایسه ی خود با دیگران می پردازند که اطلاعات عینی درباره ی معیارها و استانداردها وجود نداشته باشد و هدف این مقایسه تصحیح و تدفین ارزیابی شخصی از خود است (کیم و لنون، 2009). فرض اصلی اکثر پژوهشگران در زمینه ی تصور از بدن این است که افراد بیشتر تمایل دارند که ظاهر و بدن خود را بیشتر با افراد زیباتر و جذاب تر نظیر مدل های مُد لباس، ستاره های سینما و تلویزیون و ورزشکاران مقایسه کنند«مقایسه ی اجتماعی صعودی» و نه با افراد زشت و غیر جذاب «مقایسه ی اجتماعی نزولی» که نتیجه ی این مقایسه می تواند ایجاد تشدید نارضایتی از بدن و بدنبال آن اتخاذ رفتارهای جبران کننده ی مخاطره آمیز «نظیر اختلالات خوردن، بُرنزه کردن، جراحی زیبایی، مصرف قرص های لاغری و نیروزا» باشد (اویرین و همکاران، 2009).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]




دیدگاه های مُدرنیستی درباره ی بدن:

این دیدگاه علاقه به خلاق بودن، کامل بودن، میل به کنترل بر بدن خویش، ایدئولوژی فرهنگ مصرفی برای کسب لذت، خود ابرازی را مسئول توجه ی فزاینده به پروژه ی بدن در جامعه معاصر، می داند (ذکایی، 1386). در نتیجه در دیدگاه های مُدرنیستی نوعی تمایل به عاملیت و خلاقیت کنش گر فردی در حفظ تمامیت بدنی خود وجود دارد. بعبارتی در این دیدگاه ها، بدن به نوعی مایملک شخصی تبدیل می شود. که فرد با اختیار خود در آن به دخل و تصرف می پردازد و اهمیت بدن در این دیدگاه ها بیشتر به خاطر خودابرازی، ارائه ی هویت مستقل، ابراز تفاوت با محیط بیرون، تمایل به تعریف خود به شیوه ای دلخواه و کسب لذت محسوب می شود.

دانلود پایان نامه

2-1٨ اروینگ گافمن:

گافمن با طرح اصطلاح “نمایش دادن خود” و بررسی کنش متقابل اجتماعی بر حسب “پشت صحنه"، “روی صحنه"، “فضاهای خصوصی” و “فضاهای عمومی” متناظر با آنها، به کندوکاو در “جسمانیت” می پردازد.از نگاه وی، عاملان بدنی با توسل به روش های علامت دهی اجتماعی، سعی در جلب نظر دیگران به خود دارند. این عاملان بدنی معرف های “تجسد یافته” منش و منزلت اند که توسط کنش گران دیگر تفسیر می گردد (لوپز و اسکات، 1385).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

گافمن نشان می دهد که کنترل شخص بر حرکات بدن خود در تمامی انواع کنش های اجتماعی تا چه حد باید دقیق، کامل و پایان ناپذیر باشد و باید از هرگونه اهمال و فراموشی در کنترل بدنی خود بپرهیزد (گافمن، 1971؛ به نقل از چاوشیان).

بنابراین بدن نه فقط موجودیتی ساده بلکه وسیله ی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال بیرونی است و حالات چهره و حرکات بدن محتوای اساسی نشانه هایی است که ارتباطات روزمره ی ما منوط بر آنهاست و برای اینکه بتوانیم با دیگران در تولید و بازتولید روابط اجتماعی و هویت اجتماعی خود شریک شویم، باید بتوانیم نظارتی مدام و موفق بر چهره و بدن خود اعمال کنیم (گافمن، 1971؛ به نقل از چاوشیان).

از نظر گافمن، “صورت” انسان در تعامل چهره به چهره و نیز در عملکرهای اجتماعی از اهمیت زیادی برخوردار است."صورت اجتماعی"، بعنوان صورت عمومی، نیازمند تغییر دائمی نقاب موجود بر آن است. آرایش وسیله مفیدی برای بدست آوردن نقاب است که تنها در شرایط احساسی همچون تنهایی یا حضور دوستان کنار می رود و “صورت خصوصی” ظاهر می گردد (سینت، آنتونی، 1369؛ به نقل از فاتحی).

2-1٨-1 برخی از مفاهیم نظری گافمن:

2-1٨-2 داغ ننگ: در این مورد گافمن به شکاف بین آنچه یک شخص باید باشد و آنچه که واقعاً هست اشاره می کند بعبارتی شکافی که بین هویت بالقوه و هویت بالفعل فرد می تواند وجود داشته باشد. نمونه ی آن کسی که نقصی در ظاهر خود دارد مثلاً کسی که از پا فلج است (ریترز، 1390). به اعتقاد گافمن برای دسته بندی افراد به عنوان انسان های داغ دیده جامعه مجموعه ای از ابزارها را برای دسته بندی در اختیار ما قرار می دهد. بنابراین چیزی به خودی خوددر فرد امری عادی باشد، ممکن است در اجتماع برای فرد داغ محسوب شود، بنابراین می توان گفت که زمانی که برای معیارهای زیبایی ایده آل در تعریف جامعه شاخصه های خاصی ( مثل تناسب اندام، لاغری، آرایش صورت، مدل مو و صورت خاص) در نظر گرفته می شود. بنابراین داشتن یا کمبود این معیارها برای فرد نوعی داغ محسوب می شود.

2-1٨-3 سندرُم سیندرلا:به این معنی است که فردی که احتمال بد نام شدنش می رود، نزدیک مکانی استقرار یابد که بتواند عمل نقاب زنی خود را مرمت کرده و دمی چند  از چهره زدن آن فارغ باشد. او از ایستگاه ترمیم خود تا جایی دور می شود که بتواند بدون از دست دادن کنترل بر روی منابع مربوط ی تغییر، سریعاً به آنجا بازگردد. بنابراین پنهان سازی یکی از تکنیک های مهم حفظ کنترل در صحنه های نمایشی زندگی است (گافمن، 1386). مثل زنی که در عروسی گن می پوشد تا چربی های شکم خود را پنهان کند. یا دختری که برای پنهان کردن کوتاهی قد خود کفش پاشنه بلند می پوشد. یا دسترسی به اتاقی که مجهز به آینه باشد اولأ برای ترمیم خود، دوماً برای فارغ شدن از فشارهای پوشش سخت جلوی صحنه اهمیت زیادی برای فرد داغ خورده دارد. بنابراین با توجه به اهمیت معیارهای ایده آل بدنی در جامعه، افراد بسیاری که داغ فقدان این ویژگی ها را به دوش می کشند، می کوشند برای نزدیک کردن خود به الگوی بدنی ایده آل جامعه، به وسایل، ابزارها و راه هایی متوسل شوند تا با تکنیک پنهان سازی، تأثیرات دلخواه خود را در ارتباطات کوتاه و گذرا بر حضار بیننده بگذراند.

بنابراین با توجه به نظر گافمن می توان گفت با در نظر گرفتن روابط مقطعی و شکننده در دنیای مدرن، طبیعی است که بدن به عنوان منبع اصلی هویت افراد در کنش های اجتماعی روزمره، اهمیت می یابد. چرا که بدن از منابع تأثیرگذار در کنش متقابل اجتماعی محسوب می شود و به واسطه ی آن، احساس فرد نسبت به خود شکل می گیرد و هویت اجتماعی فرد در نزد دیگران تعریف می شود.

.Ervin Goffman

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]




برخی از مفاهیم نظری گافمن:

2-1٨-2 داغ ننگ: در این مورد گافمن به شکاف بین آنچه یک شخص باید باشد و آنچه که واقعاً هست اشاره می کند بعبارتی شکافی که بین هویت بالقوه و هویت بالفعل فرد می تواند وجود داشته باشد. نمونه ی آن کسی که نقصی در ظاهر خود دارد مثلاً کسی که از پا فلج است (ریترز، 1390). به اعتقاد گافمن برای دسته بندی افراد به عنوان انسان های داغ دیده جامعه مجموعه ای از ابزارها را برای دسته بندی در اختیار ما قرار می دهد. بنابراین چیزی به خودی خوددر فرد امری عادی باشد، ممکن است در اجتماع برای فرد داغ محسوب شود، بنابراین می توان گفت که زمانی که برای معیارهای زیبایی ایده آل در تعریف جامعه شاخصه های خاصی ( مثل تناسب اندام، لاغری، آرایش صورت، مدل مو و صورت خاص) در نظر گرفته می شود. بنابراین داشتن یا کمبود این معیارها برای فرد نوعی داغ محسوب می شود.

پایان نامه

2-1٨-3 سندرُم سیندرلا:به این معنی است که فردی که احتمال بد نام شدنش می رود، نزدیک مکانی استقرار یابد که بتواند عمل نقاب زنی خود را مرمت کرده و دمی چند  از چهره زدن آن فارغ باشد. او از ایستگاه ترمیم خود تا جایی دور می شود که بتواند بدون از دست دادن کنترل بر روی منابع مربوط ی تغییر، سریعاً به آنجا بازگردد. بنابراین پنهان سازی یکی از تکنیک های مهم حفظ کنترل در صحنه های نمایشی زندگی است (گافمن، 1386). مثل زنی که در عروسی گن می پوشد تا چربی های شکم خود را پنهان کند. یا دختری که برای پنهان کردن کوتاهی قد خود کفش پاشنه بلند می پوشد. یا دسترسی به اتاقی که مجهز به آینه باشد اولأ برای ترمیم خود، دوماً برای فارغ شدن از فشارهای پوشش سخت جلوی صحنه اهمیت زیادی برای فرد داغ خورده دارد. بنابراین با توجه به اهمیت معیارهای ایده آل بدنی در جامعه، افراد بسیاری که داغ فقدان این ویژگی ها را به دوش می کشند، می کوشند برای نزدیک کردن خود به الگوی بدنی ایده آل جامعه، به وسایل، ابزارها و راه هایی متوسل شوند تا با تکنیک پنهان سازی، تأثیرات دلخواه خود را در ارتباطات کوتاه و گذرا بر حضار بیننده بگذراند.

بنابراین با توجه به نظر گافمن می توان گفت با در نظر گرفتن روابط مقطعی و شکننده در دنیای مدرن، طبیعی است که بدن به عنوان منبع اصلی هویت افراد در کنش های اجتماعی روزمره، اهمیت می یابد. چرا که بدن از منابع تأثیرگذار در کنش متقابل اجتماعی محسوب می شود و به واسطه ی آن، احساس فرد نسبت به خود شکل می گیرد و هویت اجتماعی فرد در نزد دیگران تعریف می شود.

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

2-1٨-4 مدیریت تأثیرگذاری: به شرایطی که افراد می کوشند در موقعیت های اجتماعی آنطوری رفتار کنند که داغ های بالقوه شان پنهان بماند، اشاره دارد. مدیریت تأثیرگذاری زمانی است که کُنشگران در صحنه های اجرا قرار میگیرند، بنابراین به صورت بدبینانه ای اجرای نقش خود با اثرگذاری های خود را دستکاری می کنند تا به هدف های خود دست یابند (ریترز، 1390). افراد در صحنه های اجتماعی می کوشند، آن جنبه هایی از خود را نشان دهند که مورد پذیرش دیگران باشد. بنابراین در زمینه بدن، مدیریت تأثیرگذاری تبدیل به مدیریت بدن می شود. یعنی افراد تصوری را از بدن خود ارائه می دهد که مورد قبول جامعه باشد (موحد، 1389). بنابراین فردی که حتی داغ بالقوه ی فاصله داشتن از معیارهای بدن ایده آل جامعه را دارد، می کوشد در جلوی صحنه های نمایشی جامعه خود را با روش های مختلف به این معیارهای ایده آلی نزدیک کند.

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]




آنتونی گیدنز:

وی معتقد است که بدن تنهاد موجودیت ساده نیست بلکه به عنوان وسیله ای عملی برای کنار آمدن با اوضاع و احوال و رویدادهای بیرونی مورد استفاده قرار می گیرد. او نیز مانند گافمن معتقد است که بیشتر مردم در پیکرهایشان جذب شده اند که خود و پیکر خویش را یکی می داند (مهدوی، 1389). از نظر گیدنز خودآرایی و تزئین خویشتن با پویایی شخصیت مرتبط است. در این معنا پوشاک علاوه بر اینکه وسیله ی مهمی برای پنهان سازی و آشکارسازی وجوه مختلف زندگی شخصی است، خود نوعی وسیله ی خودنمایی شخصی محسوب می شود چرا که لباس، آداب و رسوم رایج را با هویت شخصی پیوند می زند (گیدنز، 1385). به اعتقاد گیدنز حالات چهره و دیگر حرکات بدن، فراهم آورنده ی قرائن و نشانه هایی است که ارتباطات روزمره ی ما مشروط به آنهاست. بعبارتی دیگر برای اینکه بتوانیم به طور مساوی با دیگران در تولید و باز تولید روابط اجتماعی سهیم شویم، باید قادر باشیم نظارتی مداوم بر چهره و بدن خویش اعمال کنیم. همچنین به اعتقاد وی واقعیت این است که ما بیش از پیش مسئول طراحی بدن خویش می شویم و هر چه فعالیت های اجتماعی ما از جامعه ی سنتی بیشتر فاصله گرفته باشد، فشار این مسئولیت را بیشتر احساس می کنیم (گیدنز، 1385).

علاوه بر این او معتقد است در جامعه ی مُدرن زنان با توجه به ویژگی جسمی شان بیشتر مورد قضاوت قرار می گیرند و احساس شرمساری نسبت به بدنشان رابطه ی مستقیمی با انتظارات اجتماعی دارد. زنان در مقایسه با مردان بیشتر در معرض اختلالات تغذیه ای قرار می گیرند که او آن را ناشی از چند دلیل عمده می داند:1- هنجارهای جامعه در مورد زنان تأکید بیشتری بر زیبایی جسمانی دارد2- آنچه به لحاظ اجتماعی تصویری مطلوب از بدن تعریف می شود، در مورد زنان لاغر اندام نه عضلانی است3- هر چند امروزه زنان درعرصه های اجتماعی فعال تر شده اند، اما همچنان همانقدر بر حسب موفقیت ها و پیشرفت هایشان مورد ارزیابی قرار می گیرند که بر حسب ظاهرشان (احمدنیا، 1389).

 تصویر درباره جامعه شناسی و علوم اجتماعی

2-19-١ برخی از مفاهیم نظری گیدنز:

2-19-2 هویت: مفهوم هویت در این دیدگاه مفهومی چند بُعدی است او از دو نوع از هویت اجتماعی و فردی یاد می کند. هویت اجتماعی شامل آن دسته از ویژگی هایی می شود که به فرد نسبت داده می شود. یا عناصری که فرد از محیط های فرهنگی پیرامون برای خود بر می گزیند. هویت اجتماعی بیانگر شیوه های همسانی افراد با یکدیگر و هویت شخصی بیانگر شیوه های تمایز ما از دیگران است. به اعتقاد او ما با حرکت از جامعه ی سنتی به مُدرن شاهد دور شدن از منابع سنتی هویت خانواده و سنت و میراث هستیم و در نتیجه در دنیای امروز انسان مدرن با فرصت های بی سابقه ای برای ساختن هویت مختص خود مواجه می شود (گیدنز، 1385).

بنابراین می توان گفت که در دنیای مُدرن آنچه که بیش از پیش برای فرد اهمیت می یابد، هویت های بدنی شان می باشد. و افراد با عاملیت بیش از پیش برای ارائه ی فردیت و هویت مستقل خود، درگیر طراحی و ارائه ی هویت بدنی اجتماعی و آشتی دادن آن با هویت های بدنی فردی خود می باشند.

علاوه بر این گیدنز معتقد است که در جوامع فراسنتی  هویت های ما و احساس ما از خویشتنمان، امری مشخص نیست. چنین هویت هایی نتیجه بازاندیشی انسان از خویشتن است. این بازاندیشی در همه ی ابعاد از جمله بدن فرا مُدرن صادق است. در چنین جامعه ای دیگر بدن امر از پیش داده نیست، بلکه امر قابل تغییر، برنامه ریزی و بازاندیشی است که شامل تغییرات زیادی در طول حیات خود می شود (اباذری،1387).

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت
 [ 02:02:00 ب.ظ ]