پایان نامه درمورد هوش معنوی//مؤلفه های هوش معنوی |
مؤلفه های هوش معنوی از دیدگاه های مختلف
ادواردز معتقد است که داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله میان دانش عملی و دانش نظری را نشان می دهد. لذا نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسایل معنوی و تمرین های مربوط به آن را همردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسایل اخلاقی دانست. البته می توان گفت که برای بهره مندی مؤثر از معنویت، داشتن توأمان دانش نظری و عملی لازم و ضروری خواهد بود. به عقیده نازل، هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی فرد با محیط پیرامون خود فراتر رفته و وارد حیطه شهودی و متعالی از دیدگاه فرد نسبت به زندگی خود می شود. این دیدگاه شامل همۀ رویدادها و تجارب فرد می شود که تحت تأثیر یک نگاه کلی قرار گرفته اند و فرد می تواند از این هوش برای چارچوب دهی و تفسیر مجدد تجارب خود بهره گیرد. همچنین این فرایند قادر است از لحاظ پدیدارشناختی به رویدادها و تجارب فرد معنا و ارزش شخصی بیشتری بدهد (نازل، 2004).
هوش معنوی به زندگی درونی ذهن و نفس و ارتباط آن با جهان وابسته بوده و ظرفیت فهم عمیق سؤالات وجودی و بینش نسبت به سطوح چندگانه هوشیاری را شامل می شود. آگاهی از نفس، به عنوان زمینه و بستری است که به آن نیروی خلاق برای تکامل زندگی می گویند. بنابراین، هوش معنوی چیزی بیش از توانایی ذهنی فرد است و فرد را به ماوراء فرد و به روح مرتبط می کند. علاوه بر این، هوش معنوی فراتر از رشد روانشناختی متعارف است و خودآگاهی حاصل از آن، شامل آگاهی از رابطه با موجود متعالی، افراد دیگر، زمین و همه موجودات می شود (وگان، 2003).
نوبل(2001)، و وگان(2003)، معتقدند مؤلفه های هشتگانه ای که نشان دهنده هوش معنوی رشد یافته هستند عبارتند از: درستی و صراحت، تمامیت، تواضع، مهربانی، سخاوت، تحمل، مقاومت و پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران( نازل،2004).
مک مولن(2003)، نیز معتقد است ارزش هایی مانند شجاعت، یکپارچگی، شهود و دلسوزی از مؤلفه های هوش معنوی هستند. همچنین وی معتقد است بین بصیرت و هوش معنوی رابطه وجود دارد و در مقابل، استرس ضد شهود است. وی یکی از راه های افزایش بصیرت را توجه آرامشبخش عنوان می کند. از نطر مولن نگرانی، تلاش فزاینده و نافرجامی است که به دلیل تأخیر در تصمیم گیری روی می دهد.
سانتوس (2006)، معتقد است هوش معنوی در مورد ارتباط با آفریننده ی جهان است. وی این هوش را توانایی شناخت اصول زندگی (قوانین طبیعی و معنوی) و بنا نهادن زندگی بر اساس این قوانین تعریف کرده است.
ادواردز(2003)، معتقد است داشتن هوش معنوی بالا با داشتن اطلاعاتی در مورد هوش معنوی متفاوت است. این تمایز فاصله ی میان دانش عملی و دانش نظری را مطرح می کند. از این رو، نباید داشتن دانش وسیع در مورد مسائل معنوی را هم ردیف دستیابی به هوش معنوی از طریق عبادت و تعمق برای حل مسائل اخلاقی دانست؛ هر چند می توان گفت برای بهره مندی مؤثر از معنویت، داشتن توأمان دانش نظری و عملی لازم است.
آمرام معتقد است هوش معنوی شامل حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ماده و اعتقاد به بهتر شدن دنیا می شود (امرم، 2005).
هوش معنوی برای حل مشکلات و مسایل مربوط به معنای زندگی و ارزش ها مورد استفاده قرار می گیرد و سؤال هایی همانند شغل من باعث تکامل من در زندگی میشود؟ و یا آیا من در شادی و آرامش روانی مردم سهیم هستم را در ذهن ایجاد می کند (ویگلزورث، 2004).
در واقع هوش معنوی بیشتر مربوط به پرسیدن است تا پاسخ دادن، بدین معنا که فرد سؤالات بیشتری را در مورد خود و زندگی و جهان پیرامون خود مطرح می کند(مک مولن، 2003 ).
هم چنین قابل ذکر است که سؤال های جدی در مورد این که “از کجا آمده ایم؟"، “به کجا می رویم؟” و
“هدف اصلی زندگی چیست؟"، از نمودهای هوش معنوی می باشند.
- Edwards
- Spirit
- Creative life force of evolution
. Noble,K.D.
. McMullen , B.
. Santos , E.S.
- McMullen
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:40:00 ب.ظ ]
|