خلقیات و هیجانات که روی هم عاطفه نامیده می شوند نشان دهنده ارزیابی های جاری شخص از رویدادهایی است که در زندگی وی اتفاق می افتد. برادبورن و کاپلوویتز(1965)، اولین بار مطرح کردند که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند دو عامل مستقل هستند و باید به طور مجزا اندازه گیری شوند.با این که وجود استقلال بین عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند در سطح کوتاه مدت و زودگذر هنوز بحث انگیز است، تفکیک پذیری ابعاد عاطفی بلندمدت کمتر مورد اختلاف بوده است. دینر و ایمونز(1984)، دریافتند که عاطفه خوشایند و عاطفه ناخوشایند همسو با افزایش چارچوب زمانی به طور رو به تزایدی تفکیک پذیرتر می شوند. دینر، اسمیت و فوجیتا(1995)،  طی مدلی نشان دادند که این دو ساختار به واسطه همبستگی متوسط معکوس به طور واضحی مجزا هستند. بسته به اهداف تحقیق، شادکامی می تواند در سطح کلی یا در سطح جزیی ارزیابی شود. یک توجیه برای مطالعه سطوح کلی تر(ونه مفاهیم ریزتر) این است که سطوح ریزتر تمایل به وقوع همزمان دارند. به عبارت دیگر، این تمایل در بین افراد وجود دارد که سطوح مشابه بهزیستی را در طی جنبه های متفاوت زندگی خود تجربه کنند. و مطالعه سطوح کلی می تواند به ما در فهم تأثیرات کلی بر شادکامی که مسبب این کوواریانس ها هستند کمک کند، و یک توجیه برای مطالعه سطوح ریزتر شادکامی این است که ما می توانیم فهم بیشتری از شرایط ویژه ای که ممکن است بهزیستی را در حوزه های خاص تحت تأثیر قرار دهند به دست آوریم. وانگهی، انواع ریزتر شادکامی اغلب به متغیرهای سببی حساس تر هستند(دینر، سو و اوایشی،1997).

2-2-2-4. شادکامی و رویدادهای زندگی

علی رغم ادعای ستاره شناسان، روان شناسان به طور زیرکانه ای از توانایی محدودشان برای پیش بینی و کنترل رخدادهای زندگی آگاه هستند. در عوض روان شناسان بر پیامدهای روان شناختی رویدادهای زندگی و این که افراد چگونه با استرس های ناشی از این شوک های برونزاد کنار می آیندتمرکز می کنند. حجم وسیعی از تحقیقات در دو دهه گذشته براساس این فرض بود که تجربیات و حوادث عمده زندگی، شادکامی انسان را تحت تاثیر قرار می دهد. اما نحوه تاثیر حوادث زندگی بسیار مجادله برانگیز بوده است(هیدی و ویرینگ،1989). به خصوص حوادث منفی زندگی به واسطه تاثیر بالقوه تهدید آمیزشان بر بهزیستی شخص توجه زیادی را به خود معطوف کرده است(سو، دینر و فوجیتا،1996).

هرچند مطالعات اخیر نشان داده که اغلب مردم شاد هستند(دینر و دینر،1996)، و هیجانات مثبت را هنجاری تر از هیجانات منفی مورد ملاحظه قرار داده اند(سومرس،1984). محدوده ای که رویدادهای زندگی بر سطوح شادکامی افراد تاثیر می گذارد به طور کامل فهمیده نشده است. برای مثال اثرات شرایط عینی زندگی مثل درآمد(دینر، ساندویک،سیدلیتز و دینر،1993)، بهداشت، مدت تحصیلات(دینر،1984) و جذابیت جسمانی بر شادکامی افراد اغلب کوچک یافت شده اند. به همین نحو یافته های کمپل، کنورس و روجرز(1976)، نشان می دهد که اثرات تجمعی متغیرهای جمعیت شناختی بر شادکامی کوچک هستند.

- Bradburn

- Caplovitz

- independent factors

- Emmonz, R. A

- Smith

- Fujita

-Oishi

- Life events

- Heady, B., & Wearing

- Suh, E., Diener, E., & Fujita, F

- Sommers

- Diener, E.,  Sandvik, E., Seidlits, L., & Diener, M

-Kample, M.,Kenuress & Rujers

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...