پایان نامه درمورد پیشرفت تحصیلی،نظریه های خودکارآمدی |
نظریه های خودکارآمدی:
یکی دیگر از عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی خودکارآمدی است. پژوهشهای بندورا (2000–1977) و تحلیل او از یادگیریهای اجتماعی، تأثیر بسیاری بر روانشناسی در قرن بیستم داشته است. نارساییهای شرطی شدن شدن عاملی در توجیه و تبیین رفتارهای اجتماعی بدون رجوع به تقویتکنندههای خاص از سویی، و نفوذ ژانپیاژه روانشناس شناختی، از سوی دیگر، بندورا را به چگونگی اکتساب رفتارهای انتزاعی و مجرد متوجه ساخت. او به تدریج، درگیر مطالعه فرآیندهای شناختی شد که به باور او میباید یادگیریهای اجتماعی را میانجیگر باشند. در حقیقت، عنوان شناختی- اجتماعی نظریه، بیانگر باور بندورا بر نقش میانجیگر فرایندهای شناختی در کسب رفتارهای اجتماعی و نیز باور او به مبنای اجتماعی فرآیندهای مزبور است(سالکایند، 2008).
در این دیدگاه، انسان موجودی فعال و تأثیرگذار بر محیط ولی در حین حال به شکلی قانونمند تحت تأثیر محیط است. این نگرش تلفیقی بر مبنای رویکرد فلسفی او به ماهیت انسان شکل گرفته است، که نه انسان را قربانی منفعل تکانههای ناهشیار و سوابق گذشته میدانست(مثل آنچه در دیدگاه روانتحلیل گری مطرح است) و نه او را پاسخگر منفعل در برابر رویدادهای محیطی تلقی میکرد( مثل آنچه رفتارگرایان کلاسیک به آن معتقد بودند)، بلکه معتقد است که انسان تحت تأثیر همزمان و تعامل فردی و محیطی است، اما نحوه تأثیر واکنش آن ها بر رفتار در اختیار خود فرد است. در دیدگاه بندورا به رفتار انسانی، نقش محوری به فرایندهای شناختی خودتنظیمی و خودکاآامدی اختصاص یافته است(سالکایند، 2008).
خودتنظیمی مستلزم توانایی فرد در تأثیرگذاری بر رفتار خود به جای واکنش مکانیکی در برابر محیط است. به باور بندورا، اجتماعی شدن کودک، به میزان زیاد، زیر نفوذ و راهنماییهای اولیاء تحقق مییابد . با این حال، نه اولیاء و نه بزرگسال ارزشمند از نظر کودک، همیشه آماده و حاضر نیستند تا او را هدایت کنند. از این رو، توفیق در اجتماعی شدن، مستلزم آن است که به تدریج کنترلهای بیرونی جانشین کنترلهای درونی گردند. با درونی شدن کنترلهای بیرونی، فرد به توانایی خود تنظیمی دست مییابد و کنترل رفتارهای خود را بر عهده میگیرد. از این رو، بندورا معتقد است که تصویر انسان، در نظریههایی که رفتار او را فقط با کمک پاداش و تنبیههای بیرونی توصیف میکنند، به صورت ناقص و محدود ترسیم شده است. انسان دارای تواناییهایی در خودتنظیمگری است که به او امکان میدهد روی افکار، احساسات و اعمال خود، به وسیلهی نتایجی که اعمال او در پی دارند، کنترل داشته باشد(لارسن، 2009).امروزه شیوههای خودتنظیمی که بر شناخت متمرکز شده است، یکی از راههایی است که افراد میتوانند، برای کنترل رفتار از آن استفاده کنند. آموزش خودتنظیمی بر اساس کار ویگوتسکی و لوریا استوار است. لوریا دریافت که کودکان در جریان رشد به تدریج میتوانند با بهره گرفتن از آموزشهای خودتنظیمی، رفتار خود را کنترل کنند. ویگوتسکی، پیشرفت از «گفتار آشکار» به «گفتگوی درونی شده» را یادآوری کرده است. او به «گفتگو با خود» از این جهت اهمیت میدهد که به وسیلهی آن، فرد رفتار خود را تنظیم میکند(کدیور، 1381).
. Bandura
. Salkind
. self - regulation
. self - efficacy
. Larson
. Vygotsky
. Luria
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 01:52:00 ب.ظ ]
|