پایان نامه سبک فرزندپروری،فواید هیجان |
غم: غم منفی ترین و آزارنده ترین هیجان است. غم اصولاً از تجربیات جدایی یا شکست ناشی می شود. جدایی از دست دادن فردی عزیز از طریق مرگ، طلاق، شرایط (مثل مسافرت)، یا مشاجره ناراحت کننده است. شکست نیز به غم می انجامد مثل رد شدن در امتحان، نپذیرفته شدن برای عضویت در گروه. حتی شکست خارج از کنترل ارادی فرد، مثلاً در جنگ، بیماری، رکود اقتصادی. یکی از جنبه های مثبت غم این است که به صورت غیر مستقیم به انسجام گروه های اجتماعی کمک می کند. چون جدایی از افراد عزیز موجب غم می شود و به خاطر اینکه غم هیجان ناراحت کننده ای است، پیش بینی آن، افراد را با انگیزه می کند تا با عزیزانشان منسجم بمانند.
شادی: رویدادهای شادی آور، پیامدهای خوشایند را شامل می شوند مانند موفقیت در کار، پیشرفت شخصی، پیش روی به سمت هدف، به دست آوردن چیزی که می خواهیم، جلب احترام، مورد محبت و لطف قرار گرفتن، دریافت خبری خوشحال کننده، یا تجربه کردن احساس های لذت بخش. شادی وظیفه ای دو گانه دارد. اولاً، به ما کمک می کند که برای انجام دادن فعالیت های اجتماعی اشتیاق داشته باشیم. ثانیاً، شادی «وظیفه آرامش بخش» دارد.
علاقه: علاقه شایع ترین هیجان در عملکرد روزمره است. مقداری علاقه همیشه وجود دارد، معمولاً علاقه ما متوقف یا شروع نمی شود، بلکه آن را از یک موضوع یا رویداد به دیگری هدایت می کنیم. رویدادهای زندگی که توجه ما را هدایت می کنند آنهایی هستند که نیازها یا سلامتی ما را در بردارند (گنجعلی بنجاور، 1388).
حالت های روحی در حلقه های بیرونی جای دارند و به زبان فنی، خموش ترند و نسبت به یک هیجان خاص، دوام بسیار بیشتری دارند (برای مثال اگر چه بسیار نادر است فرد یک روز تمام در اوج خشم قرار داشته باشد، اما داشتن حالت روحی گرفته و تحریک پذیر در تمام مدت روز، چندان نادر نیست که در این میان، وهله های کوتاه مدتی از خشم هم به آسانی پیش می آیند). در مرتبه بعد از حالات روحی، باید از خلق و خو صحبت کنیم که آمادگی ابراز یک هیجان یا حالت روحی مشخص است که افراد را مالیخولیایی، ترسو یا شادمان می سازد و ورای این حالت های هیجانی باید از اختلالات هیجانی آشکار مانند افسردگی بالینی یا اضطراب مداوم نام برد که بر اثر آن فرد احساس میکند به صورتی مستمر، در یک حالت روحی مسموم کننده گرفتار شده است (گنجعلی بنجاور، 1388).
2-14- فواید هیجان
بقا: در طول میلیون ها سال با تکامل طبیعت، هیجان ها دستخوش رشد شده اند. هیجان های ما بالقوه این توانایی را دارند که در خدمت ما به عنوان یک نظام درونی هدایت کننده عمل نمایند. وقتی نیازها ارضاء می شوند، هیجان ها به ما هشدار می دهند؛ مثلاً وقتی احساس تنهایی می کنیم که نیازهای اجتماعی و ارتباطی ما برآورده نشوند، وقتی احساس ترس می کنیم که نیاز ایمنی ارضاء نشود و وقتی احساس طرد میکنیم که نیاز پذیرش ما از سوی دیگران محقق نشود.
تصمیم گیری: هیجان ها منبع ارزشمندی از اطلاعات هستند و در تصمیم گیری به ما کمک میکنند. مطالعات نشان می دهد وقتی رابطه هیجان با مغز قطع می شود فرد نمی تواند تصمیم بگیرد چرا؟ زیرا او نمی تواند بداند که او چه احساسی درباره انتخابش خواهد داشت.
تعیین حد و مرز: وقتی از رفتار فردی دلخور می شویم، هیجان ها به ما هشدار می دهند. ما آموخته ایم به هیجان های خودمان اعتماد کنیم و از آن ها خاطر جمع باشیم و به خودمان اجازه می دهیم که فرد مورد نظر بداند که از رفتارش احساس ناراحتی می کنیم. این مطلب به ما کمک می کند تا محدوده ای را مشخص کنیم که در آن سلامت جسمی و روانی ما تضمین می شود.
ارتباطات: هیجانها در برقراری ارتباط با دیگران به ما کمک می کنند. برای مثال حرکات چهره ای می تواند طیف وسیعی از هیجان ها را منتقل نماید؛ مثلاً اگر صدمه دیده باشیم به دیگران این علایم را می فرستیم که نیاز به کمک و یاری داریم، مهارت در ارتباطات کلامی باعث ابراز نیازهای هیجانی می شود، در نتیجه احتمال ارضاء آن وجود دارد.
وحدت: شاید هیجان ها بزرگ ترین منبع بالقوه برای اعتماد سازی میان همه افراد باشند. گرایشهای سیاسی، فرهنگی و ارزش های مختلف نمی تواند زمینه ساز اعتماد میان افراد شوند، بلکه به طور جدی و دردناکی موجب تفرقه و جدایی انسان ها از یکدیگر می شوند به عبارتی هیجان ها جهانی هستند (پارسا، 1390).
- Moods
- Temperaments
- Disorders
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:23:00 ب.ظ ]
|