پایان نامه یادگیری خودتنظیمی//رویکردهای مختلف انگیزشی |
رویکردهای مختلف انگیزشی
رویکرد رفتاری
یکی از مکاتب روانشناسی یادگیری مکتب رفتارگراییاست، هیلگارد و باور (1975) در کتاب نظریه یادگیری خود، مکتب رفتارگرایی را به جهانبینی تجربی به گرایی نسبت دادهاند. در مکتب تجربهگرایی، اعتقاد بر این است که تجربه تنها منبع اصلی دانش اندوزی است و یادگیری از راه کسب تجارب حسی صورت میپذیرد و از این رو گفته می شود که اندیشه های انسان مستقیماً از تجارب حسی مایه میگیرد. این اندیشهها با نتیجه مستقیم تجارب حسی هستند ویا از ترکیب و تداعی میان آنها تشکیل مییابند (هیلگارد وباور، 1975؛ سیف، 1380).
برای روانشناسان رفتارگرا، موضوع مهم علم روانشناسی، رفتار آشکار موجودات زنده است و پدیدههای دیگر روانشناختی از جمله احساس، ادراک، اندیشه و سایر فرایندهای ذهنی را در پرتو رفتار آشکار مورد بحث و بررسی قرار می دهند. از این رو روانشناسان رفتارگرا، یادگیری را کسب رفتارهای مختلف میدانند و نحوه کسب رفتار را غالباً با فرایندهای شرطی سازی توصیه می کنند (سیف، 1380).
روانشناسان مکتب رفتاری از جمله پاولف و اسکینر سعی داشته اند که عناصر ساده و بنیادی یادگیری را مورد بررسی قرار دهند. به این امید که از طریق دستیابی به این اصول و عناصر ساده بتوانند یادگیریهای پیچیده را نیز تبیین کنند. فرض اساسی روانشناسان این مکتب آن است که یادگیریهای پیچیده مانند حل مسأله و خلاقیت، نیز قابل کاهش به عناصر ساده هستند.
در مکتب رفتارگرایی، مفهوم انگیزشی با این اصل ارتباط نزدیکی دارد: رفتارهایی که در گذشته تقویت شده اند به احتمال بیشتری از رفتارهایی که تقویت نشده یا تنبیه شده اند، تکرار میشوند. در واقع یک نظریهپرداز رفتاری، به جای اینکه از مفهوم انگیزش استفاده کند، روی این موضوع تاکید می کند که دانش آموزان تا چه اندازهای یاد گرفتهاند تکالیف مدرسه را برای به دست آوردن نتایج مطلوب انجام دهند (بندورا، 1986).
2-2-8-2- رویکرد شناختی
یکی دیگر از مکاتب مهم روانشناسی یادگیری مکتب شناختی یا شناخت گرایی است.
هلیگارد و باور (1975) این مکتب را به جهانبینی خردگرایی نسبت دادهاند. در این مکتب عقل یا خرد منبع اصلی دانش است و یادگیری اندیشهها از راه تعقل و استدلال صورت میگیرد. برای خردگرایان تجارب حسی داده های نامنظم و درهم بر هم هستند که مواد خام استدلال و عقل به حساب میآیند. این داده های خام را میتوان تفسیر کرد. به عبارت دقیقتر برحسب طبقات معینی از فرضهای ادراکی ذاتی که ذهن با آنها به کار تفسیبر میپرازد (هلیگارد و باور، 1975؛ سیف،1380).
روانشناسان شناختگرا، رفتار را به صورت وسیله یا سرنخی برای استنباط و استنتاج پدیدههای شناختی یا آن چه درذهن انسان میگذرد مورد توجه قرار می دهند. علایق آنها بیشتر معطوف به فرآیندهای ذهنی است که به اعتقاد آنها رفتار ناشی از آنهاست.
به سخن دیگر، شناختگرایان راههایی را مورد بررسی و مطالعه قرار می دهند که در آن فرد به شناسایی امور می پردازد از این رو یادگیری برای شناختگرایان، تغییرات حاصل در فرایندهای درونی شخص است. شناخت به آن فرآیندهای ذهنی اشاره می کند که از طریق آنها، اطلاعاتی که از طریق حواس ما دریافت میشوند به راههای مختلف تغییر مییابند، به صورت رمز در میآیند، در حافظه ذخیره میگردند و برای استفادههای بعدی از حافظه بازیابی می شود (نیسر، 1967 ؛ جعفری، 1388).
ادراک، تخیل، حل مساله، یادآوری، بازشناسی و تفکر همه اصطلاحاتی هستند که به مراحل فرضی شناخت اشاره می کند (سیف، 1380).
در رویکرد شناختی انگیزش، باور بر این است که اندیشه های فرد سرچشمه انگیزش او هستند. همچنین، شناختگرایان معتقدند که رفتارها توسط هدفها، نقشهها، انتظارات و نسبت دادنهای فرد ایجاد وهدایت میشوند و لذا انگیزش دورنی، بیشتر از انگیزش بیرونی مورد تاکید آنان است (سیف، 1386).
بنابراین، با آن که چشمانداز رفتارگراها به انگیزش دانش آموزان به عنوان پیامد مشوقهای بیرونی مینگرد، چشمانداز شناختی معتقد است که نباید بر فشارهای بیرونی تاکید شود. چشم انداز شناختی توصیه می کند که باید به دانش آموزان فرصتهای بیشتری داده شود تا مسئول کنترل پیامدهای شناختیشان باشند (بیابانگرد، 1384).
یکی از مفاهیم نزدیک به مفهوم انگیزش در رویکرد شناختی، انگیزشی شایستگی است. سانتروک (2004، به نقل از سیف، 1386)، از قول وایت (1959) که این مفهوم را مطرح ساخته میگوید: منظور از انگیزش شایستگی آن است که «افراد برانگیخته میشوند تا با محیط خود به طور موثر برخورد کننده بر دنیای خود مسلط شوند و اطلاعات را به طور موثر پردازش نمایند.» مردم این کارها را از آن جهت انجام نمیدهند که نیازهای زیستیشان را ارضاء کنند بلکه به این سبب به این کارها دست میزنند که برای تعامل موثر با محیط دارای انگیزش درونی هستند روانشناسی شناختی بر نقش فعال و سازنده دانش آموز در موقعیت یادگیری تاکید دارد دانش آموزان به جای این که در برابر محیط خود فقط به صورت خودکار واکنش نشان دهند، معنا میآفرینند و واقعیت خود را میسازند.
زیربنای نظری روانشناسی شناختی این است که پردازش اطلاعات، حیاتیترین فعالیت انسان است. وظیفه اصلی ذهن انسان، جستجو، کسب، ذخیرهسازی و استفاده از اطلاعات درباره جهان است (استرنبرگ و اسمیت، 1998).
اگر چه رفتارگرایی هنوز نفوذ خود را از دست نداده است اما بسیاری از روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت، روانشناسی شناختی را برای مطالعه فرآیندهای مهم ذهنی در تدریس و یادگیری، مفیدتر میدانند.
Bihaviorism
Hilgard & Bowere
Empiricism
Pavlov
Skinner
Neisser
Competence Motivation
Stemberg & Smith
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:47:00 ب.ظ ]
|