ابعاد هوش معنوی
یکی از محققینی که سعی در معرفی هوش معنوی داشته، رابرت ایمونز است. او عقیده دارد تعابیر و معانی مختلف معنویت و مذهبی بودن، سبب تمرکز تحقیقات بر روی معنای معنویت شده است. همزمان روندهای جدیدی در روانشناسی دین ظهور کرده که به واسطه آنها اقداماتی اثر گذار ولی غیرمنسجم صورت گرفته است به طوری که باورها، نوعی تعهد معنوی قلمداد می شوند که مرتبط با موفقیت در زندگی روزمره (برای مثال سلامت فیزیکی و روانی و نیز موفقیت در زندگی زناشویی) می باشند. ایمونز بر این عقیده بود که در چنین شرایطی وجود مفهومی که این پتانسیل را داشته باشد بسیار مهم است و آن مفهوم، همان هوش معنوی می باشد(ایمونز، 2000).
او معتقد است اگر معنویت را به عنوان مجموعهای از توانایی ها و قابلیت ها که افراد را در حل مشکلات و کسب اهداف خود توانمند می سازد تعریف کنیم، آنگاه می توانیم موجودیت هوش معنوی را نیز در نظرگرفته و مورد بررسی قرار دهیم (ایمونز، 2000).
به طور کلی ایمونز هوش معنوی را متشکل از پنج بعد یا توانایی مختلف می داند. به نظر او حداقل پنج توانایی معرف هوش معنوی هستند که در اغلب فرهنگ ها مورد ستایش قرار گرفته اند به گونه ای که برخی فرهنگ ها برای این مهارت ها اولویت بیشتری قایل شده اند. دلیل خاصی درباره این که این تواناییها پنج مورد هستند وجود ندارد ضمن این که هیچ ترتیب خاصی برای قرار گرفتن آنها متصور نیست. این پنج بعد یا توانایی عبارتند از:
- قابلیت تعالی فیزیکی و مادی: ظرفیت انسان برای ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هوشیاری و نیزبالاتر رفتن یا فراتر رفتن از محدودیت های عادی و جسمی
- توانایی ورود به سطح معنوی بالاتر: آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت می کند و در آن همه مرزها ناپدید شده و همه چیز در یک کل واحد یگانه می گردد.
- توانایی یافتن تقدس در فعالیت ها، رویدادها و روابط روزمره: تشخیص حضور الهی در فعالیت های عادی. برای مثال ایمونز و چونگ(1998)، نشان دادند که تلاش های فردی روزمره را می توان از طریق فرایند تقدیس به اموری معنوی تبدیل کرد.
- توانایی به کارگیری منابع معنوی برای حل مسایل زندگی : افرادی که ذاتا مذهبی هستند راحت تر می توانند با استرس ها برخورد کنند. این افراد بیش از سایرین در بحران های روحی و مشکلات معنایی راهی برای یاد گرفتن می یابند و از طریق این مشکلات رشد می کنند.
- توانایی انجام رفتار فاضلانه: منظور رفتارهای درست و پسندیدهای همچون بخشش، نشان دادن سخاوت، انسانیت، شفقت، عشق ایثارگرایانه و … است که از زمان های گذشته تاکنون پسندیده انگاشته شده اند.
ایمونز اظهار می دارد که خودکنترلی هسته اصلی تمام این رفتارهای فاضلانه است و برای موفقیت در تمامی حوزه های زندگی ضروری است. ضمناً خودکنترلی نیز در مقابل هفت گناه کبیره قرار می گیرد که عبارتند از:شکم پرستی، تنبلی، غرور، خشم، حرص، شهوت، و حسد.
ایمونز عقیده دارد که شناسایی این پنج بعد اولین گام طراحی ساختار هوش معنوی است. این که ویژگی های فوق پنج مورد هستند یا کمتر و یا بیشتر، هنوز قطعی نشده و در مراحل اولیه توسعه این مفهوم، به کارگیری رویکرد مفهومی بسیار مناسب تر به نظر می رسد (ایمونز، 2000 ، واثق، 1389).
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:41:00 ب.ظ ]
|