پایان نامه درمورد هوش معنوی//تعاریف هوش معنوی |
تعاریف هوش معنوی
هوش معنوی مجموعه ای از قابلیت های سازگارانه ذهنی است که براساس جنبه های غیرمادی و متعالی واقعیت قرار گرفته؛ به خصوص آن جنبه هایی که مرتبط با طبیعت وجودی فرد، معنی سازی فردی، تعالی و حالات مبسوط هوشیاری است. این فرآیندها نقشی سازگارانه در تسهیل معنی سازی فردی، حل مسئله، و استدلال انتزاعی دارند (کینگ، 2008 ).
با این وجود که هیچ یک از محققان نتوانسته اند تعریف جامعی از هوش معنوی ارائه دهند امَا توانسته اند با بهره گرفتن از درک خود، بینش و دیدگاه هایی را نسبت به هوش معنوی ایجاد کنند.
تعاریف متنوع زیادی برای هوش معنوی وجود دارد که توسط نویسندگان مختلف ارائه شده است . هر یک از این محققان برای به دست دادن یک تعریف روشن از هوش معنوی، سعی کرده اند پس از نقل قول از محقق دیگر با بهره گرفتن از درک خود تعریف دقیق تری را ارائه دهند . برخی از این تعاریف به قرار زیرند:
ایمونز(2000)، با طرح این که معنویت باید از دیدگاه هوش مورد بررسی قرار گیرد تعریف زیر را ارائه داده است.
هوش معنوی عبارت است از مجموعه توانایی ها و شایستگی های فرد که اساس دانش شخصی و مهارت های او می باشد؛ بر این اساس، هوش معنوی چارچوبی است برای تشخیص و سازماندهی توانایی ها و مهارت های مورد نیاز برای تطبیق و استفاده از معنویت.
واگان چارچوب متفاوتی از هوش معنوی را ارائه می دهد، او هوش معنوی را به صورت زیر تعریف می کند :
هوش معنوی ظرفیتی برای فهم عمیق سؤالات وجودی و بیشتر در جهت سطوح چندگانه هوشیاری است که دلالت دارد برآگاهی های ما از روابط با دیگران، جهانماورای زمین و موجودات دیگر (واگان، 2002).
زهر و مارشال مطرح می کنند که هوش معنوی هوشی است که نشان دهنده و حلال مسائل معنایی و ارزشی است. هوشی که به وسیله آن می توان به زندگی مان وسعت بخشیده و آن را غنی تر ساخت و معنای بودن را دریافت، هوشی که به وسیله آن می توان مسیرها و راهکارهای موجود در زندگی را ارزیابی کرد. این تعریف، همچنین به رابطه هوش معنوی با داشتن احساس ارتباط با یک کل بزرگ تر و عظیم تر اشاره دارد. بر این اساس، هوش معنوی این گونه نیز تعریف شده است: هوش معنوی بیان کننده رابطه فرد با خودش و دیگران و کل عالم خلقت است (زهر و مارشال، 2002).
امرم (2005)، هوش معنوی را شامل داشتن حس معنا و داشتن مأموریت در زندگی، حس تقدس در زندگی، درک متعادل از ارزش ها و معتقد به بهتر شدن دنیا می داند. وی همچنین هوش معنوی را توانایی کاربرد و بروز ارزش های معنوی می داند به نحوی که باعث ارتقاء عملکرد روزانه و سلامت جسمی و روحی فرد شوند.
سانتوس (2006)، معتقد است هوش معنوی مرتبط با آفریینده جهان است. وی این هوشئرا توانایی شناخت اصول زندگی، قوانین طبیعی و معنوی و بنا نهادن زندگی بر اساساین قوانین می داند.
سیسک(2008)، هوش معنوی را توانایی کاربرد رویکرد چند حسی در حل مسئله و یادگیری همراه با گوش سپردن به ندای درون معرفی میکند. به عبارت دیگر، هوش معنوی خودآگاهی عمیقی است که فرد بیشتر از جنبه های درونی اش آگاه شده و آنها را درک می کند به گونه ایکه بشر در این حالت تنها جسم نبوده بلکه مجموعه ای از فکر، روح و بدن است.
نوبل(2001)، هوش معنوی را پتانسیل ذاتی و استعدادی درونی در بشر توصیف می کند و آن را بیانگر عملکرد ذهنی انسان می داند چون ما انسان ها با کمک هوش معنوی به مسایل مربوط به هستی می اندیشیم تا ارتباطات درونی آن ها را بیابیم.
هوش معنوی هوشی است که ما را قادر می سازد تا به حل مسایل معنایی و ارزشی خود بپردازیم و همچنین هوشی است که می توانیم اعمال و زندگی خویش را به وسیله آن در بافتی وسیع تر، غنی تر و بامعناتر قرار دهیم (زهرو مارشال، 2000).
- king
- Emmonz, R. A
. Vaughan
. Zohar & Marshal
- Amram
- Santos E.
- Sisk, D.A.
- Noble.
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:41:00 ب.ظ ]
|