1-تعریف تصوف…………………………………………………. 9

 

2- شگل‌گیری و پیدایش تصوف………………………………………… 9

 

3- خانقاه……………………………………………….. 12

 

4- سیر تاریخی تصوف از آغاز تا قرن ششم هجری…………… 14

 

5- تصوف از قرن هفتم تا قرن نهم…………………………….. 19

 

6- تصوف از قرن دهم هجری به بعد…………………………… 24

 

7- تصوف و سیاست…………………………………………………. 28

 

فصل دوم………………………………………………… 31

 

1- سلسله نعمت اللهیه گنابادیه………………………………….. 32

 

2- شاه نعمت الله ولی…………………………………………………. 32

 

3- اقطاب سلسله گنابادی………………………………………………… 36

 

1/3- سلطان محمد گنابادی………………………………………………… 37

 

2/3- نورعلیشاه ثانی…………………………………………………. 39

 

3/3- صالح علیشاه……………………………………………….. 40

 

4/3- رضا علیشاه ………………………………………………..42

 

5/3- محبوبعلیشاه……………………………………………….. 43

 

6/3- مجذوب علیشاه ………………………………………………..43

 

4- نسب خانوادگی…………………………………………………. 46

 

6- مذهب اقطاب فرقه گنابادیه……………………………………. 47

 

7- برخی از اعتقادات صوفیان گنابادی…………………………… 49

 

1/7- ولایت…………………………………………………. 50

 

2/7- جایگاه قطب…………………………………………………. 51

 

3/7- مهدویت نوعیه………………………………………………… 52

 

4/7- ذکر و فکر………………………………………………… 53

 

5/7- سلسله مراتب…………………………………………54

 

6/7- جانشینی قطب…………………………………………….. 55

 

7/7- عشریه………………………………………………… 56

 

8- اصول تعلیمات و رویه معمول سلسله گنابادیه……………….. 57

 

9- دیدار اقطاب گنابادی با برخی مراجع………………………… 58

 

1/9- ملاسلطان محمد گنابادی سلطان علیشاه……………… 59

 

2/9- محمدحسن بیچاره بیدختی صالح علیشاه……………… 60

 

3/9- سلطان حسین تابنده رضا علیشاه……………………… 60

 

4/9- ملاقات سلطان حسین با امام خمینی………………….. 61

 

فصل سوم………………………………………………… 31

 

1- صوفیان گنابادی و سیاست…………………………….. 64

 

2- ارتباط انجمن اخوت و فراماسونری با تصوف………………… 67

 

3- همراهی صوفیان با قدرت‌های حاکم………………………… 72

 

4- روابط صوفیان با درباریان محمدرضا شاه پهلوی دوم………… 77

 

1/4- مشیرالسلطنه………………………………………………… 77

 

2/4- رزم آرا……………………………………………….. 80

 

3/4- علی امینی…………………………………………………. 81

 

4/4- منوچهر اقبال………………………………………………… 82

 

6/4- سیدعبدالله انتظام………………………………………………… 84

 

7/4- جهان شاه صالح………………………………………………… 85

 

8/4- عبدالعظیم ولیان………………………………………………… 86

 

5- خاندان پهلوی دوم و فرقه گنابادی………………………………….. 88

 

6- دیدار مسئولین دولتی با اقطاب گنابادی…………………………. 90

 

7- ارتباط صوفیان گنابادی با دیگر فرق……………………………….. 95

 

8- صوفیان گنابادی و فعالیت اقتصادی………………………………. 97

 

نتیجه‌گیری…………………………………………………………….. 99

 

منابع فارسی……………………………………………………….. 102

 

پیوست‌ها (اسناد و عكس‌ها) …………………………………….109

 

کلیات:

مقالات و پایان نامه ارشد

 

 

1- مقدمه

 

تصوف یکی از جریانهای اجتماعی، مذهبی جهان اسلام می‌باشد که از قرن دوم به عنوان یک فرقه در کنار سایر فرق اسلامی پدیدار گشت. تا اواخر قرن دوم هجری، در جهان اسلام از تصوف بحثی نبود. پس از وفات پیامبر گرامی اسلام و اختلاف در تعیین خلیفه و سپس با روی کار آمدن بنی امیه بر مقدرات مسلمانان، در افکار وعقاید آنان اختلاف و تشتت پیدا شد. در کنار پیدایش عقاید مختلف سیاسی، عقاید مختلف دینی نیز هویدا گشت.

 

 در قرن اول هجری پس از آلوده شدن شمار زیادی از مسلمانان به مفاسد و مادیات، عده‌ای در تلاش بودند تا از آلودگی‌های زمان خود مصون باشند و به همین دلیل حالت انزوا و گوشه نشینی به خودگرفتند، و به زهاد و عباد شهرت پیدا کردند. این افراد که با دیگر مردم از حیث رفتار و حالات متفاوت بودند، صوفی خوانده شدند و در قرن دوم هجری تصوف در میان مسلمانان مصطلح شد. تصوف در قرون بعد مراحل رشد خود را طی نمود و نقطه شروع و همه گیر شدن آن، در قرن پنجم به بعد بود. مشکلات اقتصادی و آشفتگی‌های دستگاه خلافت عباسی و حکومت‌های این دوران، زمینه و رغبت عمومی را برای گرایش به تصوف بیشتر کرد. زهد، ریاضت وگوشه نشینی، پیدا شدن تشکیلات خانقاه و حالت مرید و مرادی را نتیجه بخشید.

 

 حمایت‌های حاکمان از صوفیان و گسترش تصوف در جامعه، ناشی از اهداف سیاسی و عقیدتی بود. و صوفیان جایگاه خاصی در بین مردم پیدا کردند.

 

 سلسله‌های صوفیه خود را ادامه دهنده راه بزرگان دین می‌دانند و شاه نعمت الله ولی از برجستگان این سلسله به شمار می‌آید که مورد توجه حاکمان وقت قرار گرفت و از حمایت بی دریغ شاهان دکن هند و فرزندانش در خارج از ایران برخوردار شدند و سلسله نعمت اللهیه را بنیان نهادند

 

 اعقاب شاه نعمت الله ولی به سبب خویشاوندی با خاندان صفوی در ایران و پادشاهان دکن هند، در زمره بزرگان سیاسی هم قرار گرفتند و بدین سبب مقام معنوی و نفوذ روحانی سلسله نعمت اللهی به وجود آنان تقویت گردید و با کمک‌های مالی و اقتصادی و سیاسی، طریقه نعمت اللهی نفوذ اجتماعی یافته، علاوه بر پیشرفت، استقرار و استمرار نیز شامل این گروه شد. دوازدهمین قطب سلسله نعمت اللهیه در دکن مأموری برای تبلیغ به ایران فرستاد که سرآغاز فعالیت مجدد در ایران شد. شاه علی رضا دکنی ملقب به رضا علیشاه با اعزام دو نفر به ایران توانست جریان تصوف نعمت‌اللهیه را دوباره در ایران احیا کرده، و در تعقیب همین اقدامات وی، افرادی به ترتیب بر مسند قطبیت تکیه زدند.

 

 اینکه ایران، مهد پرورش آغازین تصوف به شمار می‌رود، با این همه، در هر دوره تاریخی، تصوف با سیر صعودی و نزولی روبه رو بوده، رشد و سقوط آن به اقطابی که عهده دار رهبری بودند و نیز میزان حمایت سلاطین وقت که تحت تاثیر رهبری قطب، علاقه و پشتیبانی خود را از آنان ابراز می‌کرده ارتباط مستقیمی داشته است. زیرا از آغاز پیدایش آیین تصوف، عده‌ای از فرمانرویان نسبت به صوفیان توجه داشتند. این ارتباط طرفین، در برخی از ادوار، مسلک طریقت را در حدی از اقتدار قرار می‌داد که سلاطین و بزرگان وقت بدون اجازه اقطاب کاری را انجام نمی دادند.

 

 اقطاب در ادوار مختلف علاوه بر حفظ و تقویت ظاهر معنوی، با سران حکومت و درباریان و بزرگان منطقه ارتباط صمیمی و نزدیکی داشتند و همزمان بیگانگانی که آوازه و دلبستگی حکام منطقه به آنان را می‌شنیدند هم مراودات زیادی با آنان برقرار می‌کردند.

 

 در یکی دو قرن اخیر، تصوف به جای تداوم معنویت و حفظ جایگاه اولیه خویش، بر خلاف اصول خود، با برخی از گروه‌های سیاسی معاصر از جمله با فراماسونری آمیخته و به حکومت و اشراف نزدیک گردیده است.

 

 شاید در گذشته سلاطین، حکام، امرا و بزرگان از سر ارادت و اخلاص به اقطاب روی آورده و با احداث خانقاه، ارادت خویش را تداوم می‌بخشیدند، لکن با گرویدن صوفیان به جریان‌های رایج سیاسی، بتدریج جایگاه بنیادی و اساسی خویش را از دست دادند و با خواص حکومتی در هم آمیختند. شاید یکی از دلایل این ارتباط از آن جا ناشی شده باشد که بیش از آن که فرقه‌های دراویش علاقه به سیاست داشته باشند سیاستمداران به سوی آنها گرایش داشته و در آشکار و نهان از ظرفیت‌های آن‌ها برای تغییر در جامعه حکومتی خویش استفاده می‌کردند زیرا که طرفین از برقراری ارتباط فیمابین برای مریدان و طرفداران خود بهره می‌بردند.

 

 توجه فرمانروایان و رجال سیاسی به مشایخ طریقت سبب می‌شد که گاهی هم مردم از این حسن رابطه استفاده کرده و خواسته‌های خود را به وسیله شیوخ به عرض دیوانیان برسانند و بر عکس شیوخ هم می‌توانستند با نفوذ در آنان مشکلات بسیاری را مرتفع نمایند.

 

 از دوره قاجار، یکی از کسانی که ادعای قطبیت کرد، محمد کاظم تنباکو فروش ملقب به سعادت علیشاه است که سلسله گنابادی از این شخصیت انشعاب پیدا می‌کند. وی در سال 1276 به ادعای سلسله‌ای خویش، فرمان خلافت پیدا می‌کند و بعد از سعادت علیشاه به ترتیب، سلطان علیشاه، نور علیشاه، صالح علیشاه، رضا علیشاه، محبوب علیشاه و اکنون مجذوب علیشاه قطب سلسله گنابادی شده اند. به این ترتیب مسندی جانشینی اقطاب گنابادی، در این سلسله موروثی شد.

 

 در دوره پهلوی، تصوف کم و بیش مورد توجه و اقبال حکومت و درباریان واقع شد. آن چنانکه عده‌ای از دولتمردان وقت نیز خود را به یکی از سلسله‌های تصوف منتسب می‌کردند.

 

 در باره احوال سلسله‌های تصوف کتاب‌ها و مقالات فراوانی به صورت مستقل و یا نشریات مختلف انتشار یافته است.

 

2- بیان مسأله

 

صوفیان یکی از گروههای مهم اجتماعی در تاریخ ایران هستند که در دوران معاصر تحرکات زیادی داشته و با حکومت‌های زمانه خود روابط مختلفی بر قرار کرده اند. با روی کار آمدن سلسله پهلوی که رویکردی استبدادی داشت، صوفیان خواسته یا ناخواسته وارد نوعی اتخاذ مواضع نسبت به حکومت پهلوی شدند به وِیژه رهبران دراویش گنابادی برای ادامه فعالیت خود و همچنین رقابت با علما و فقهای شیعه که مناسبات سردی با حاکمیت داشتند، این ارتباط با پهلوی دوم از روند خاصی بر خوردار گردید، آنان به مسئله روابط با پهلوی دوم توجه ویژه‌ای نموده و محمدرضا شاه نیز برای نزدیکی، حفظ و تدام ارتباط با گروه‌های مختلف دراویش از انگیزه‌های مختلف بهره‌برداری کرده و به پیروی از او بسیاری از درباریان نظامی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و غیره این دوره نیز متمایل به فرقه مذکور گشتند. بررسی چگونگی و میزان روابط دو سویه و مواضع صوفیان نسبت به دربار پهلوی دوم مورد توجه پژوهش حاضر قرار گرفته است.

 

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...