پایان نامه یادگیری خودتنظیمی//نظریه های یادگیری خودتنظیم |
نظریه های یادگیری خودتنظیم:
دیدگاه های نظری در زمینه یادگیری خودتنظیمی فراوانند. این نظریهها اکثراً از 1980 در تلاش برای توصیف آن چه یادگیرنده موفق انجام میدهد، پدید آمدهاند. اکثر این نظریهها چند فرض مشترک درباره یادگیری دارند. اول این که یادگیرندگان در فرایند یادگیری خود فعالانه شرکت می کنند.
دوم این که یادگیرندگان راهبردهای شناختی، فراشناختی و انگیزشی را کنترل و تنظیم می کند.
سوم این که یادگیرندگان معیارهای دارند که میتوانند عمل خود را برای تعیین این که فرایندهای خاص باید ادامه داشته باشد یا این که باید در آنها تغییراتی ایجاد شود ارزیابی می کنند (پرکان ،1387).
در دهه 1980 سازه خودتنظیمی در زمینه یادگیری مطرح شد و مورد توجه مکاتب گوناگون روانشناسی از جمله رفتارگرایی، شناخت گرایی و ساختار گرایی قرار گرفت. همه این نظریهها هستهی اصلی سازه خود تنظیمی را راهبردهای شناختی و فراشناختی معرفی کرده اند.
2-2-6-1- نظریه کنشگر
به دنبال اصول محیط گرایی اسکینر و سازگار کردن دانش رفتاری و برای استفاده شخصی محقق کنشگر، بزرگترین و موثرترین مجموعههای محقق درباره خودتنظیمی را به وجود آوردهاند.
نظریهپردازان کنشگر بیان می کنند که پاسخهای خودتنظیمی بایستی به محرک تقویت کننده بیرونی منتقل شود چرا که پاسخهای خودتنظیمی در واقع حلقههایی هستند که برای بدست آوردن تقویت کننده بیرونی به یکدیگر متصل میشوند. بنابراین اگر خود تقویتی به شکل زنگ تفریح به دانش آموزان در کسب موفقیتشان در آزمون کمک کند زنگ تفریح ادامه مییابد و اگر سبب بهبود عملکرد در آزمون نشود این خود تقویتی متوقف خواهد شد. بر طبق عقیده نظریه پردازان کنشگر، تصمیم برای خودتنظیمی بستگی به اندازه پاداشهای فوری و تعویق و فاصله زمانی بین آنها دارد و بر اهیمت خودنظارتی یا ثبت شخصی در خودتنظیم شدن یادگیرنده تاکید می کند. (زیمرمن، 2000).
رفتار خودتنظیم، مستلزم انتخاب از بین اعمال مختلفی است که فرد می تواند داشته باشد. از این دیدگاه فرد خود تنظیم تصمیم میگیرد که کدام رفتار را تنظیم کند، از محرکهای افتراقی برای انجام آنها استفاده کند، به ارزیابی عملکرد خود با توجه به معیارهای تعیین شده بپردازد و تقویتها را به کار گیرد. از دیدگاه کنشگر، خودتنظیمی شامل سه فرایند فرعی عمده: نظارت بر خود ،آموزش خود و تقویت خود نیز است. کدیور؛ 1386).
روشهای آموزش کلیدی که آنها در آموزششان به کار میگیرند عبارتند از: الگودهی، آموزش کلامی و تقویت. بر طبق عقیده نظریهپردازان کنشگر، عوامل کلیدی سوق دادن به یادگیری خودتنظیمی حضور موثر الگوها و وابستگیهای بیرونی برای پاسخهای خودتنظیمی است. (زیمرمن، 2000).
2-2-6-2- نظریه پدیدار شناختی
پدیدار شناسان به طور تاریخی بر اهمیت خود ادراکی در عملکرد روانشناختی بشر تاکید کرده اند. فرض بر آن است که این ادراکات در یک هویت ممتاز یا مفهومی از خود که بر تمامی جنبه های عملکرد رفتاری شامل پیشرفت و یادگیری تحصیلی اثر میگذارد. سازمان مییابند. تجربه به عنوان یک فیلتر که از طریق یک سیستم بازخوردی می تواند اطلاعات رسیده را به صورت مثبت یا منفی مطابق با مفهوم خود تحریف کند در نظر گرفته می شود. (همان منبع).
پدیدارشناسان عملکرد تحصیلی خودتنظیمی را در ابعادی از قبیل خودارزشی، برنامه ریزی و هدفگزینی تعریف می کنند. (مک لاهان، نقل در پرکان، 1387).
بر طبق نظر مک کامبز، ساختارهای سیستم خود به حوزه های تخصصی و حوزه کلی تقسیم می شود مفهوم خود کلی به تصور یادگیرندگان از خودشان به عنوان یادگیرندگان خودتنظیم اشاره می کند که به باور آنها درباره برخورداری از تواناییها، مهارت ها و دانش مورد نیاز برمیگردد.
مفهوم خود در حوزه تخصصی به عنوان درک افراد از تواناییهایشان برای هدایت و کنترل انگیزه، شناخت، عاطفه و رفتار در حوزه خاص مثلاً یادگیری زبانانگلیسی، علوم و ریاضیات تعریف میشود. این خود ادراکی، چگونگی خودتنظیمی دانش آموزان را هنگام یادگیری در آن حوزه تعیین می کند (زیمرمن 1988).
Self - perception
Self - Value
Mak lahan
Mackambez
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:50:00 ب.ظ ]
|