پایان نامه یادگیری خودتنظیمی//نظریه شناختی اجتماعی زیمرمن |
نظریه شناختی - اجتماعی زیمرمن
زیمرمن خودتنظیمی را یک چرخه در طبیعت میداند و خودتنظیمی را به عنوان افکار، احساسات و اعمال خودتولیدی تعریف می کند و به صورت دورهای برای دستیابی به اهداف شخصی برنامه ریزی می شود. خودتنظیمی یک فرایند خود هدایتی است که از طریق آن یادگیرندگان تواناییهای ذهنیشان را به مهارت های علمی مرتبط به تکلیف، تبدیل می کنند. این رویکرد، یادگیری را فعالیتی میداند که در طی آن دانش آموزان به صورت فعال درگیر یادگیری هستند. در حالی که دیگر نگرشها، یادگیری را واقعه پنهان میدانند که برای دانش آموزان به صورت واکنشی و در نتیجه تجربیات آموزشی اتفاق میافتد. تحقیق و تئوری یادگیری خودتنظیمی، نه تنها به اشکال غیراجتماعی آموزش و پرورش مثل یادگیری اکتشافی، خودآموزی از طریق خواندن، مطالعه کردن، آموزش برنامهای یا آموزش به کمک کامپیوتر می پردازد بلکه اشکال اجتماعی یادگیری مثل سرمشقگیری، راهنمایی و بازخورد از طریق همسالان، مربیان و معلمان را شامل می شود.(زیبازاده، 1386).
به دانش آموزان میتوان یاد داد که از راهبردهای خودتنظیمی استفاده کنند و میتوان به آنها متذکر شد که این کار در موقعیتهای گوناگون انجام دهند تا به خودتنظیمی عادت کنند. برای مثال میتوان از دانش آموزان خواست که برای مقدار زمانی که انتظار دارند هر شب درس بخوانند هدفهایی را تعیین نموده و میزان رسیدن خود به این هدف را یادداشت کنند. استفاده از این راهبردها به دانش آموزان کمک می کند تا هدفهای یادگیری خودشان را تحت کنترل درآورند و راهبردهای کلی را برای تعیین اهداف و ملاکهای شخصی رسیدن به آنها، به وجود آورند (زیمرمن، 1995).
تعامل عوامل محیطی رفتاری و شخصی در طول خودتنظیمی یک فرایند درونی است. زیرا این عوامل نوعاً در طول یادگیری تغییر می کند وباید نظارت شوند. این نظارت، فرد را به سمت ایجاد تغییر در راهبردها، شناخت، عواطف و رفتارها سوق میدهد. (پینتریج و شانک، 1386).
2-2-6-4- نظریه بندورا
الف) مشاهده خود (برای مثال خودنظارتی)، ب) خودقضاوتی، ج) خودواکنشی مشاهده خود یا خود مشاهدهگری، با توجه آگاهانه به جنبه های از رفتارفرد اشاره دارد. اگر افراد ندانند که چه انجام می دهند. قادر به تنظیم عملکرد خود نخواهند بود. خود مشاهدهگری برای تعیین پیشرفت در یک فعالیت مهم است. غالباً باورهای ما درباره، پیآمدها، دقیقاً منعکس کننده پیآمدهای واقعی نیست. گزارش ثبت رفتار خود، می تواند نتایج شگفتآوری به دنبال داشته باشد. (پینتریج و شانک، 2002).
عواملی که بر قضاوت فرد تاثیر میگذارد عبارت است از:
معیارها، اهداف، اهمیت دستیابی به اهداف و اسنادهای عملکرد است.
ویژگیهای هدف (خاص بودن، نزدیک، دشواری) برخودتنظیمی وانگیزش تاثیر میگذارد.
خودقضاوتی هم چنین اهمیت دستیابی به هدف را منعکس می کند. وقتی افراد توجه کمی به چگونگی عملکرد خود دادند، ممکن است عملکرد خود را ارزیابی نکنند یا تلاش خود را برای بهبود آن افزایش ندهند. اسنادها مهم هستند زیرا دانشآموزانی که عقیده دارند پیشرفت خوبی به سمت هدف دارند، ممکن است عملکرد خود را به توانایی پایین نسبت دهند که این امر می تواند برخودکارآمدی و عملکرد تاثیر منفی داشته باشد.
معیارها ممکن است مطلق (ثابت) یا هنجاری (نسبت به عملکرد دیگران) باشد. معیارها آگاهیدهنده و برانگیزندهاند. مقایسه عملکرد با معیارها، پیشرفت هدف رانشان میدهد و این باور که فرد در حال پیشرفت است باعث افزایش خودکارآمدی و انگیزش می شود. معیارها اغلب از مقایسه اجتماعی با الگوها بدست میآید. (پینتریج و شانک، 2002).
خودواکنشها پاسخهای رفتاری، شناختی عاطفی به خود قضاوتی است. بنابراین خودواکنشی، افراد را برمیانگیزد تا تلاش لازم برای آن چه ارزشمند میدانند از سربگیرند. خودواکنشی هم چنین بر نحوهای که افراد از پیشرفت خود احساس رضایت کنند تاثیر میگذارد. (کدیور 1386)
بندورا معتقد است که خودنظم دهی واقعی متاثر از دو مکانیستم خودکارآمدی و انتخاب هدف است. خودکارآمدی زمانی بر عملکرد تاثیر میگذارد که شخص مهارت های مورد لزوم برای انجام یک تکلیف را دارا بوده و برای عمل برطبق عقاید خودکارآمدی خویش، به اندازه کافی برانگیخته می شود. یک حس قوی از خودکارآمدی برای ثابت قدم بودن در کار در موقع مواجهه باخواستههای موقعیتی و شکست لازم است.
Self – generated thoughts
Self – judgement
Self - reaction
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:49:00 ب.ظ ]
|