پایان نامه یادگیری خودتنظیمی//نظریه خود تنظیمی ویگوتسکی |
نظریه ویگوتسکی
علاقه محققین بر دو عامل خاصی مورد تاکید در نظریه ویگوتسکی متمرکز است. زبان درونی به عنوان منبع دانش و خودکنترلی و گفتگوی تعاملی بین بزرگسالان و کودکان به عنوان ابزاری برای انتقال دادن و درونی ساختن مهارت های زبانی (پرکان، 1387).
در نظریه ویگوتسکی، زبان هم وسیله مهمی برای تعامل اجتماعی و هم وسیله تفکر و خودتنظیمی است. منظور از خود تنظیمی در این نظریه توانایی اندیشیدن و حل کردن مسائل بدون کمک دیگران است.
ایجاد توانایی خودتنظیمی و تفکر مستقلانه شامل چند مرحله است: نخست کودک یاد میگیرد که اعمال و صداها دارای معنیاند. برای مثال کودک میآموزد که دست دراز کردن او به سوی یک شیء برای دیگران این گونه معنی میدهد که او آن شیء را میخواهد. در رابطه با یادگیری زبان کودک میآموزد که صداها را با معانی آنها تداعی می کند.
دومین مرحله برای رسیدن به خودتنظیمی انجام تمرین است کودک حرکاتی را که باعث جلب توجه دیگران می شود تمرین می کند. هم چنین برای تسلط بر زبان با دیگران به گفتگو می پردازد. مرحله نهایی خودتنظیمی استفاده از علامت برای تفکر و حل مسئله، بدون کمک دیگران است. در این مرحله کودکان خودتنظیم میشوند و نظام علامت درونی می شود. به طور کلی خودتنظیمی به کنترل فرد بر فرایندهای شناختیاش (تفکر، حافظه و غیره) گفته می شود. هدف رشد یا تحول این است که فرد از کنترل بیرونی خارج شده و از دیگر سازماندهی به خود سازماندهی تغییر کند(سیف، 1387).
ویگوتسکی فرایند رشد خودتنظیمی را به صورت درونی شدن، توصیف می کند. از نظر او خودتنظیمی حاصل درونی سازی تعاملات افراد است که افراد را از دیگرتنظیمی به خود تنظیمی سوق میدهد. خودتنظیمی در یک سطح میانفردی از طریق ارتباط با بزرگسالان آغاز می شود و به تدریج در کودکان درونی می شود (زیبازاده،1386).
2-2-6-6- نظریه پردازش اطلاعات(ساختارگرایی)
در چشمانداز پردازش اطلاعات، خودتنظیمی شبیه آگاهی فراشناختی و شامل تکلیف و دانش فردی است. یادگیری خودتنظیمی مستلزم این است که فراگیران، خواسته های تکلیف، ویژگیهای شخصی خود و راهبردهای لازم برای کامل کردن آن وظیفه بدانند.
آگاهی فراشناختی، هم چنین شامل دانش رویهای یا راهبردی است که به فرد کمک می کند تا با انتخاب راهبردی مناسب، یادگیری مطالب موردنظر خود را تنظیم کند، بر سطح یادگیری خود نظارت داشته باشد و تعیین کند که چه موقع از رویکردهای متفاوتی در انجام دادن تکلیف استفاده کند. بخش اصلی خودتنظیمی می تواند یک نظام تولید حل مساله باشد. که در آن مساله، دستیابی به هدف و نظارت بر هر مرحله از کار است تا اطمینان حاصل شود. که فراگیر در حال پیشرفت به سوی هدف موردنظر است.
این نظام به مقایسه وضعیت موجود با یک معیار پرداخته و میکوشد تا تفاوتها را کاهش دهد. (کدیور،1386).
2-2-6-7- نظریه کارون و شیر
کارون و شیر (1990) مدل قابل تعمیم مناسبی از خود نظمدهی تهیه کرده اند. براساس این مدل هنگامی که شخصی هدفی را دنبال می کند، اگر دچار مانع شود یک بازبینی از موقعیت به عمل میآورد.
درگیر شدن در این بازبینی یادگیرندگان را به ارزیابی این مساله سوق میدهد. که «اگر آنها بیشتر تلاش کنند و طرح خود را تغییر داده و اصلاح کنند، تا چه اندازه میتوانند به هدفشان نزدیک شوند؟»
بدیهی است که اگر اطمینان (خودکارآمدی) و امیدواری وجود نداشته باشد، فرد براساس طرح قبلی خود تلاش می کند و کار را در جهت اولیه خود ادامه میدهد (وین، 1995).
اهداف دانش آموز با عقاید انگیزشی و واکنشهای عاطفی آنها برای شکلدادن خود نظم بخشی، هم گام و هماهنگ است. واکنش عاطفی زمانی ایجاد می شود که یادگیرنده میزان پیشرفت خود به سوی اهداف را نسبت به میزانی که انتظار دارد پیش برود، مقایسه و بازبینی می کند.
وقتی اختلاف میان اهداف و پیامدهای مورد انتظار کاهش یابد، به عبارت دیگر وقتی طرحهای اصلاح شده، کاملاً به اندازه طرحهای مورد انتظار موفقیتآمیز باشد، عاطفه خنثی است. یعنی فرد نسبت به موفقیت و پیشرفت به دست آمده نه احساس رضایت می کند و نه از آن خشنود است. زیرا میزان مورد انتظار موفقیت با میزان واقعی آن برابر است اگر پیشرفت سریعتر از حد انتظار باشد، نسبت به آن موفقیت، عاطفه مثبت یعنی احساس رضایت ایجاد می شود. اما اگر میزان پیشرفت کمتر از حد مورد انتظار باشد، موفقیت به دست آمده با عاطفه منفی یعنی ناخشنودی توام خواهد بود.
زمانی که فرد پیشرفت خود را مورد نظارت قرار میدهد و در مورد آن قضاوت می کند، عواطف حاصل از این نظارت و قضاوت، بر درگیری بعدی تاثیر میگذارد این قضاوتها نیز به نوبه خود براساس سطح اطمینان و امیدواری فرد شکل میگیرد (همان منبع).
فرم در حال بارگذاری ...
[چهارشنبه 1400-03-05] [ 02:49:00 ب.ظ ]
|